خالق فیلم سینمایی “آواز گنجشکها” عصر امروز پس از گرفتن جایزه فیلم برگزیده انجمن روزنامهنگاران مسلمان، با قرائت متنی به جسارت برخی به اصطلاح روشنفکران داخلی به مقام پیامبر مهربانی به شدت انتقاد و از تمام آنان که در مقابل این جفای بینظیر سکوت کردهاند گله کرد.
متن کامل یادداشت مجید مجیدی به این شرح است: “خدای را شاکرم که در هیاهوی نغمههای ناساز، “آواز گنجشکها” بر گوشهای بسیار شنیدنی آمد و بر چشمهای فراوان دیدنی. از انعکاس مثبت فیلم در این مدت کوتاه در میان گروهها و مخاطبان گوناگون سخن نمیگویم، اما در مقابل آنان که از تکرار و پیام تکراری فیلم سخن گفتهاند میگویم هیچ ابایی ندارم اعلام کنم فیلم مانند آثار قبلی من “بچههای آسمان”، “رنگ خدا”، “باران” و “بید مجنون” باز هم بر فطرت و نهاد پاک انسانی تاکید میکند.”
وی ادامه میدهد: “باز هم سخن از نیاز دنیای امروز یعنی معنویت. بدون تکیه به معنویت ، آنچنانکه در جای جای جهان میبینیم. انسانها گرگهای درندهای خواهند شد که درندگان وحشی نیز شرمنده ددمنشیهای آنانند. در شرایطی که جای خالی “خدا” بیش از هر زمان و عصری احساس میشود و تاریخ گواه آنکه بدون خدا هر عملی مباح و آزاد است ، باید آزادگان نگران باشند و از آن میان هنرمندان آزاده.”
در بخشی دیگر از یادداشت مجیدی میخوانیم: “در این صورت چه باک از برچسب “تکرار” که اگر تکرار “مذموم” بود و ناپسند، باید اولین اعتراض و بزرگترین اعتراض را به پیامبران نمود که در طول اعصار و قرون همه سخن تکراری بر زبان راندهاند و پیام تکراری “بازگشت به معنویت” را سر دادهاند. وقتی “آواز گنجشکها” در برلین به نمایش درمیآید و استقبال تماشاگران گوناگون و منتقدان ریز و درشت اینچنین بهتانگیز و حیرتآور میشود، من بر این باور استوارتر میگردم که اخلاق و معنویت گمشده عصر ماست و این مهم جغرافیا و مکان نمیشناسد.”
مجیدی مینویسد: “اعتراف میکنم که نگاه اینچنینی و موفقیت و اقبال آنچنانی را وامدار مکتبی هستم که در آستانه رحلت بزرگ پیامدارش رسول گرامی اسلام (ص) هستیم. وامدار پیامبری که از پس قرنها ندایش را میشنوم که فرمود “من مبعوث شدم تا برتریها و مکارم اخلاقی را به اتمام رسانم.” وامدار رسول رحمتی که بر نهاد و فطرت پاک انسانی تکیه میکرد و میفرمود “هر انسانی بر فطرت پاک زاده میشود، حتی اگر پدران و مادرانی کافر و مشرک داشته باشد.” وامدار پیامبری که نه تنها در عصر خود، که امروز نیز مظلوم و جفادیده است.”
خالق “آواز گنجشکها” میافزاید: “اگر روزگاری کودکان و دیوانگان سنگش میزدند و دندان و پیشانی مبارکش را میشکستند و در برابر اندیشمندان دور از خدا شاعر و نادانش میخواندند، در جاهلیت نوین نیز مانند جاهلیت اولی داستان تکرار میشود. نابخردان و کودکصفتان با هجو و کاریکاتور با او به ستیز برمیخیزند و اندیشهورزان دنیاطلب شاعر و نادانش میخوانند و چون جاهلیت پیشین قرآن را “اساطیر الاولین” میدانند.”
فیلمساز ایرانی نامزد اسکار مینویسد: “آن روز که جشنواره فیلم دانمارک را به خطر بیحرمتی به پیامبر مهربانی کنار نهادم، بسیاری آن اقدام را سیاسی و حکومتی خواندند. در دنیای آلوده امروز کار به جایی رسیده که ارزشها ضدارزش شمرده میشود و ضدارزشها، ارزش. هر عملی چون به مزاج ما خوش نیاید در توهم خویش به جایی منسوبش میکنیم. اگر کسی از اعتقاد و باورش دفاع کند وابسته خوانده میشود و اگر آسوده بنشیند تا به مقدساتش بدترین توهینها و نارواییها صورت گیرد، آزاده است.”
مجیدی ادامه میدهد: “اینجا میگویم که من نه از موضع دفاع از حاکمیت و دولت ـ که میدانید مرا با سیاست و سیاستپیشگی کاری نیست ـ که از موضع یک مسلمان، یک هنرمند پیرو مکتب اهل بیت، انزجار خود را از آنچه یک به اصطلاح روشنفکر گفته است اعلام میکنم و از همه آنان که در مقابل این جفای بینظیر سکوت پیشه کردهاند، گلهمندم.”
به باور وی، حالا باید پرسید اگر سیاستپیشه نیستیم، چرا وقتی چند کودکصفت و دیوانهرفتار بیگانه با کاریکاتور به پیامبر ما توهین میکنند آن موج به راه میافتد، اما امروز که از زبان خودی ناپسندترین نسبتها به آن بزرگ و کتاب هدایتش قرآن داده میشود، سکوت همه جا را دربر میگیرد و جز یکی دو صدایی کمجان هیچکس فریاد نمیزند که چرا دوباره از پس قرنها به پیامبر نسبت شاعری میدهند و قرآنش را احساسات شاعرانه و خطاپذیر میخوانند.
خالق “رنگ خدا” میافزاید: “اگر آن روز که روشنفکران مذهبی عصمت و علم غیب ائمه را زیر سئوال بردند و نفی کردند یا مسلمات تاریخی چون غدیر و شهادت حضرت زهرا (س) را افسانه خواندند یا مانند همین قلم منحرف زیارت جامعه کبیره را “مرامنامه شیعه غالی” برشمردند سکوت نمیکردیم، امروز جسارت را به مرحله پیامبر و قرآن نمیرساندند تا علنا پیامبر را فردی عامی و ناآگاه و همسنگ افراد جاهلی بدانند و قرآن، کلام الهی را، محصول بشری بخوانند.“
مجیدی در پایان یادداشت خود میآورد: “کسی که ادعای مولویشناسی میکند و برای او بیش از معصومان ارج و اعتبار قائل است، بداند که به حکم مرادش مولوی کافر است؛ گرچه قرآن از لب پیغمبر است / هر که گوید حق نگفت آن کافر است. این همه آوازها از شه بود / گرچه از حلقوم عبدالله بود.”
منبع : مهر
دلیل وجود عدد هفت در مغز کشف شد
محققان دانشگاه کالیفرنیا موفق به ارائه الگوی مغزی شده اند که می تواند دلیل
وجود "عدد جادویی هفت" را در رابطه با به یاد آوردن اطلاعات متوالی
توضیح دهد
آزمایش اکنون آزمایش محققان در در این مدل زمانی که بر اساس گزارش
های بیشمار روانشناسانه نشان می
دهد که به صورت میانگین ، طولانی ترین توالی که فرد قادر به یاد آوردن آن خواهد بود
، توالی متشکل از هفت گزینه است این محدودیت که روانشناسان آن را «عدد جادویی هفت»
می خوانند ظرفیت عادی مغز یا حافظه فعال مغز است.
دانشمندان با ارائه الگویی از فعالیت های مغزی روشی را برای توضیح دلیل وجود این عدد
جادویی ذهنی ارائه کرده اند در صورتی که حافظه طولانی مدت را کتابخانه ای بزرگ از
کتابهای چاپی بزرگ در نظر بگیریم ، حافظه فعال تخته سیاهی است که اطلاعات با
سرعتی بالا بر روی آن نوشته شده و پاک می شوند این تخته سیاه که پیوستگی یک
فکر با فکر دیگر را نیز حفظ می کند، محل محاسبات سریع و آشفته نیز خواهد
بود و می تواند کلمات گفته شده که شماره تلفن را اعلام کرده اند، به
اعداد تبدیل کرده تا مورد استفاده قرار گیرند.
میزان گنجایش این تخته سیاه بسیار ساده است، با نگاه کردن به لیستی ?? گزینه ای می
توان دریافت که اکثر افراد پس از مدتی قادر به یاد آوردن تنها هفت مورد از آن هستند و
هرچه لیست ذهنی طولانی تر شود میزان اشتباه و فراموشی نیز افزایش پیدا
می کند.
دانشگاه کالیفرنیا به منظور درک این فرایند تصویری از چگونگی واکنش نورون ها در زمان یادآوری
توالی اطلاعات ارائه کرده اند. زمانی که فرد جمله ای مانند «این بهترین
زمان بود ، این بدترین زمان بود» را می شنود ، خوشه ای از نورون ها پس
از هر کلمه روشن می شوند و در زمان واکنش هر یک از خوشه ها، خوشه دیگر به
صورت آنی خاموش می شود و از آشفته شدن جملات جلوگیری می کند.
برانگیخته شدن هر یک از خوشه ها نقطه ای را به وجود می آورد و مغز از میان این
نقاط به یکدیگر مسیری ایجاد می کند ، هرچه انرژی انگیزشی یکی از خوشه ها بالاتر باشد
فعالیت دیگر خوشه ها در توالی سریعتر متوقف شده و مسیر یکپارچه و قدرتمندی را
به وجود می آورد.
فرد جمله را به یاد می آورد ، مغز این مسیر را نقطه به نقطه دنبال می کند تا این
توالی را از نو بسازد و با طولانی تر شدن جمله توانایی خوشه های نورونی در متوقف
کردن فعالیت دیگر خوشه ها کاهش پیدا کرده و مسیر را تضعیف می کند به یاد
آوردن هفت گزینه نیازمند خاموشی خوشه های نرونی ?? بار بیشتر از به یاد
آوردن سه گزینه است که این میزان برای به یاد آوردن ?? گزینه و ?? گزینه به
ترتیب ?? برابر و صد برابر بیشتر خواهد شد که از نظر بیولوژیکی امری غیر
ممکن است.
ام اس ان بی سی ، تنها استثنا در مورد فعالیت حافظه فعال مغز بر اساس این الگو در مورد
مبتلایان به اوتیسم است که گاهی قادرند بیش از ??? رقم غیر متوالی را با یک
بار خواندن به یاد آورند زیرا ظاهرا مغز آنها توانایی ساخت مسیر قدرتمند
تری را نسبت به مغزهای عادی دارد. مهر
آسم یکی از مشکلات بسیاری از افراد جامعه است که می تواند بسیار هم درد سرآفرین باشد. این بیماری به خصوص در سنین کودکی بسیار سخت و ناراحت کننده است. آسم یک بیماری مزمن است که در آن تنگی نفس به علت ورم لوله های تنفسی به وجود می آید و اگر این ورم درمان شود، تنگی نفس هم از بین می رود. تنگی نفس به صورت متناوب رخ می دهد. علائم و شدت بیماری در افراد مختلف متفاوت است. برخی افراد سرفه، خس خس سینه و تنگی نفس را تقریبا هر روز دارند. برخی دیگر در فواصل بین حملات، تنگی نفس علامتی ندارند. برخی از ورزشکاران حرفه ای مبتلا به آسم هستند و طی ورزش شدید کمی احساس تنگی نفس می کنند، در حالی که برخی افراد حین ورزش معمولی دچار حمله شدید آسم شده و نیاز به درمان اورژانسی پیدا می کنند. به هر حال همه مبتلایان به آسم در این نکته مشترک هستند که مجاری هوایی در آن ها به صورت غیرطبیعی متناوبا تنگ می شود. درمان پزشکان از چند گروه دارویی برای درمان آسم استفاده می کنند. گروه اول داروهایی هستند که باعث شل شدن عضلات دیواره راه های هوایی می شوند. دسته دوم داروها از التهاب مجاری هوایی جلوگیری می کنند یا باعث کاهش یافتن التهاب میشوند. داروهایی نیز هستند که هر دو کار را با هم انجام می دهند. اگر مبتلا به آسم هستید، نکات زیر را جدی بگیرید: ?- اگر با مصرف غذای خاصی احساس می کنید که مشکل تشدید می گردد، باید آن غذا را از برنامه غذایی خود حذف کنید. انواع فلفل، زعفران، کرفس، انگور و خربزه از غذاهایی هستند که ایجاد حساسیت می کنند. ?- دارویی را بدون تجویز پزشک مصرف نکنید؛ زیرا برخی داروها موجب تشدید آسم می شوند. پروپروانولول (ایندرال) یکی از این داروها است. همچنین آسپرین، ایندومتاسین و بعضی از داروهای قلبی می توانند باعث ایجاد آسم در فرد مستعد شوند. ?- اگر سینوزیت دارید یا پشت حلق خود ترشحاتی حس می کنید، به پزشک مراجعه کنید تا او نسبت به درمان آن اقدام کند. ?- در درمان های غیر دارویی، حذف مواد حساسیت زا به نفع بیمار است و اگر بیماران بتوانند از محل آلوده به یک محل سالم نقل مکان کنند، بسیار خوب است. ?- استرس های روحی یکی از عواملی است که باعث ایجاد حمله آسم می شود. پس تا جایی که می توانید آرام باشید. ?- بسیاری از بیماران مبتلا به آسم نسبت به حیوانات حساسیت دارند. پس در صورت وجود حیوانات خانگی در منزل، آن ها را از محیط زندگی خود دور کنید. ?- مراقب باشید تا وزن تان بیش از اندازه بالا نرود؛ زیرا افزایش وزن سبب تحمل بار بیشتری بر ریه ها می شود. ?- سعی کنید بالش تان از مواد حساسیت زا پُر نشده باشد. اگر بالش یا پتوی پَر دارید، حتما برای آن ها از روکش استفاده کنید. ?- هیچ وقت سیگار نکشید و حتی از محلی که در آن سیگار می کشند، دوری کنید. ??- داروهای خود را مرتب و به طرز صحیح مصرف کنید. به خاطر داشته باشید با دوری از عوامل حساسیت زا و به کارگیری درمان مناسب می توان آسم را کنترل کرد.
ریه
?? فرمان
ریه و بیماری آسم
ی شک برای همه شما اتفاق افتاده است که هنگام مطالعه یک داستان چنان جذب آن شده اید که به کل از ، وضع و موقعیت طبیعی واز آنچه در اطرافتان می گذرد غا فل شده اید و به آسا نی نمی توانید از مطالعه آن دل بکنید. این مسئله بر می گردد به عامل کشش در داستان که توانسته است مخاطبش را پای خود بنشاند و توجهش راجلب کند.عواملی که می تواند این جاذبه را ایجادکند از این قرار است :
در گیری و کشمکش ، حادثه های متعدد و پر هیجان ،بکر بودن و تازگی ،صمیمیت و شیرینی حوادث، طنز و عمق که هر یک به تنهایی ویا دو یا چند عامل با هم ، می توانند باعث ایجاد کشش در یک داستان شوند . در اینجا ما به دو عامل کشمکش و صمیمیت و شیرینی حوادث می پردازیم:
در مجموع تا کنون شش نوع در گیری در داستان و نمایشنامه و فیلمنامه ، شناخته و دسته بندی شده است :
?- در گیری انسان با انسان « بر سر مسائل عقید تی ، مادی ، یا رقابت بر سر تصاحب عنوان، شخص یا چیزی» ?- در گیری انسانی با یک جامعه یا گروهی از انسانها « بر سر مسائل عقیدتی ، مادی، اجتماعی و …» ?- در گیری انسان با طبیعت « برای حفظ جان یا رسیدن به چیزی یا جایی » ?-در گیری انسان با خود « وجدان ،نفس اماره ، ?- در گیری انسان با خدایان و دیگر عوامل موهوم یا واقعی فرا طبیعی « نوعی سرکشی و طغیان برای رهایی از سلطةجابرانه آنان، در جهت به دست آوردن آزادی فردی و به دست گیری سرنوشت خویش ، رقا بت با آنان » ?-درگیری دو ملت ،دو جامعه یا دو گروه از انسانها با یکدیگر. بعضی از داستانها ممکن است دو یا چند در گیری را با هم در خود داشته باشند . با این همه حتی در چنین داستانهایی ، یک کشمکش مهمتر و اصلی تر از سایر کشمکشهاست و بقیه در ابعادی کوچکتر مطرح شده اندو اهمیت کمتری دارند.در گیری ،لزوما به معنی دعوا و زد و خورد و بحث و مشاجره نیست بلکه گاه می تواند در ظاهر بسیار ظریف باشد.نکته قابل توجه دیگر در این مورد این است که باید دو طرف کشمکش طوری انتخاب شوند که از نظر توانائیها و استعداد ها ،اختلاف زیادی با یکدیگر نداشته باشند.
در گیری ،لزوما به معنی دعوا و زد و خورد و بحث و مشاجره نیست بلکه گاه می تواند در ظاهر بسیار ظریف باشد.نکته قابل توجه دیگر در این مورد این است که باید دو طرف کشمکش طوری انتخاب شوند که از نظر توانائیها و استعداد ها ،اختلاف زیادی با یکدیگر نداشته باشند.شرایط قهرمان و ضد قهرمان نیز باید چنین باشدحتی گاهی نویسنده شرایطی ایجاد کند که در بخشهایی قهرمان ،شکستهایی موضعی نیز از رقیبش بخورد تا پیرنگ داستان پیچیده تر و هیجان آن بیشتر شود.
در مورد ایجاد صمیمیت و شیرینی حوادث تا بحال هیچ جا شاهد بحثی منطقی و علمی در این مورد نبوده ایم . اما برای روشنتر و قابل فهم تر شدن موضوع یک نمونه از داستا نهای صمیمی را ذکر می کنیم.در داستا ن« ایبد و طاهره از کتاب قصه های انقلاب،به کوشش رضا رهگذر » چنین می خوانیم :
در یکی از روزهای انقلاب ، دوپسر بچه قصد دارند که با شروع ساعت اول حکومت نظامی در شب به پشت بام خانه شان بروند و همراه با سایر مردم انقلابی شعار سر بدهند. و بعد هم روی دیوار های محله شان شعار بنویسند. اما در همان روز ، پدرشان که راننده بیابانی است از سفر بر می گردد. از آن به بعد دو پسر در هول و ولا هستند که چکار کنند؟ زیرا تا آنجا که از روحیات پدر شان با خبرند ،پیش بینی می کنندکه او با این کارشان مخالف است و اگر بفهمد مانع کارشان میشودو …
سرانجام بعد از بحثها با هم و نقشه کشیدنها و پشت سر گذاشتن لحظه های بحرانیساعت مقرر فرا می رسد. دو پسر بچه تصمیم می گیرند دل به دریا زده و به پشت بام بروند و تصمیمشان را عملی کنند. اولین شعار را که با ترس و لرز بسیار می دهند سر و کله پدر بر روی بام پیدا می شود. بچه ها وحشت زده به انتظار تنبیه و ممانعت پدر می مانند .اما با کمال شگفتی می بینند که او هم به جمع شعار دهندگان روی بامها می پیوندد.
در این داستان نویسنده با ایجاد انتظار و هول و ولا خواننده را با خود تا پایان داستان می کشاند و صمیمیت بین قهرمانان داستان به خواننده منتقل می شود.
از دیگر داستانهای صمیمی و شیرین ، داستان عامیانه و قدیمی « خانه پیرزن » است که همه در دوران کودکی آن را شنیده و از آن لذت برده ایم.در این داستان که در یک شب بارانی اتفاق می افتد حادثه با زده شدن بی وقت وغیر منتظره در خا نه پیرزن شروع می شود و با آمدن حیوانات مختلف و پناه خواستن از او ادامه می یابد. در پایان با ماندن همه حیوانات در خانه پیرزن و شادی آنان داستان تمام می شود .
پایگاه اختصاصی محمد رضا سرشار
لدا در استانهای مختلف ایرانیان قدیم شادی و نشاط را از موهبتهای خدایی و غم و اندوه و تیره دلی را از پدیدههای اهریمنی میپنداشتند. مراسم نوروز، جشن مهرگان، جشن سده، چهارشنبه سوری و شب یلدا و سنت های دیگر در واقع بیانگر این حقیقت است که ایرانیان پس از رهایی از بیدادگری و ستم به شکرانه بازیافتن آزادی، جشن برپا می ساختند و پیروزی نیکی بر بدی و روشنایی بر تاریکی و داد بر ستم را گرامی میداشتند.
هندوانه به عنوان نمادی کروی که برونش سبز و درونش قرمز است و سمبل خورشید محسوب میشود، به عنوان مهمترین میوه بر سر سفره چله قرار میگیرد.
شب یلدا در خراسان به “شب چله” معروف و دارای پیشنیه دیرینهای است و مردم در این شب با شرکت در شب نشینیهای طولانی و خوردن انواع میوه و تنقلات سعی در بهتر گذراندن طولانیترین شب سال دارند. مردم این منطقه برای استقبال نخستین روز از سردترین فصل سال تا آنجا که توان مالی دارند، در خرید میوههای مخصوص شب یلدا مانند هندوانه، انار و خربزه کوتاهی نمیکنند.
بردن هدیه به خانه عروس با عنوان “شب چلهای ” از دیگر مراسم شب یلدا در استان خراسان به ویژه مناطق جنوبی این استان است. در این شب برای دخترانی که به تازگی نامزد شدهاند، ازسوی خانواده داماد، هدایایی فرستاده میشود و خانوادههای عروس و داماد دور هم جمع میشوند. در این شب افراد با جمع شدن در خانه بزرگ فامیل، خواندن شعر و داستان، خوردن شیرینی، آجیل و انواع تنقلات، بلندترین شب سال تا پاسی از شب بیدار میمانند.
یکی از آیینهای ویژه شب یلدا در استان خراسان جنوبی برگزاری مراسم “کف زدن” است. در این مراسم ریشه گیاهی به نام چوبک را که در این دیار به “بیخ” مشهور است، در آب خیسانده و پس از چند بار جوشاندن، در ظرف بزرگ سفالی به نام “تغار” میریزند. مردان و جوانان فامیل با دستهای از چوبهای نازک درخت انار به نام “دسته گز” مایع مزبور را آنقدر هم میزنند تا به صورت کف درآید و این کار باید در محیط سرد صورت گیرد تا مایع مزبور کف کند.
کف آماده شده با مخلوط کردن شیره شکر آماده خوردن شده و پس از تزیین با مغز گردو و پسته برای پذیرایی مهمانان برده میشود. در این میان گروهی از جوانان قبل از شیرین کردن کفها با پرتاب آن به سوی همدیگر و مالیدن کف به سر و صورت یکدیگر شادی و نشاط را به جمع مهمانان میافزایند.
اما در استان اصفهان نیز از قدیمالایام آیینهای ویژهای وجود داشته که کم و بیش هنوز هم ادامه دارد.به باور اصفهانیهای قدیم، زمستان به دو بخش “چله” و “چلهکوچیکه” تقسیم میشد که موعد چله از اول دیماه تا ? ??بهمن بود اما “چله کوچیکه” از دهم بهمن آغاز میشد و تا سی بهمن ادامه داشت. البته آیین برگزاری شب چله در اصفهان به دو نام “چله زری” (ماده) و”عمو چله”(نر) تقسیم میشود زیرا از گذشته تاکنون همه موجودات و اشیاء را بر اساس جنس مذکر و مونث تقسیم میکردند. اصفهانیها دوشب را به عنوان شب چله برپا میکردند و آیینهای مخصوص به این شب را به جا میآوردند. آیین شب چله در شهر اصفهان خانوادگی برگزار میشده است و خانوادههای اصفهانی با پهن کردن سفرهیی با عنوان “سفره شب چله”، این شب را گرامی میداشتند.
هندوانه بهعنوان نمادی کروی که برونش سبز و درونش قرمز است و سمبل خورشید محسوب میشود، به عنوان مهمترین میوه بر سر سفره چله قرار میگیرد. از دیگر بخشهای این آیین در اصفهان قدیم پهن کردن تمام البسه و رخت خوابها در هوای آزاد بویژه در مقابل خورشید با هدف خوش آمدگویی به “عمو چله” و “چله زری” بوده است.
در استان کرمانشاه نیز که از شهرهای باستانی و کهن ایران زمین است، شب یلدا از جایگاه ویژهای در میان مردم برخوردار است و همواره با مراسم زیبا و با شکوهی همراه است. مردم استان کرمانشاه براساس آیینی کهن در این شب بیدار میمانند تا با شعر خواندن، قصه گفتن، فال حافظ گرفتن و آجیل خوردن با مادر جهان در زادن خورشید همراهی و همدردی کنند. میوههایی نیز دراین شب خورده میشود که به گونهای نمادی از خورشید است مانند هندوانه سرخ، انار سرخ، سیب سرخ و یا لیموی زرد، قصههایی از عشق جاودانه شیرین و فرهاد، رستم و سهراب، حکایت حسین کرد شبستری و خواندن اشعار زیبا و دلنشین شامی کرمانشاهی در گذشته نقل مجالس شب یلدا در کرمانشاه بود.
آن روزها افراد فامیل بنا بر رسمی دیرینه به خانه بزرگترین فرد فامیل که معمولا پدر بزرگ و مادر بزرگ بودند میرفتند و با تکاندن برفهای زمستان از لباس هایشان در گرمای آرامش بخش کرسی فرو میرفتند. افراد فامیل بر سر یک سفره باهم شام میخوردند و بر روی سفره مخصوص این شب خوردنیهای متنوعی چیده میشد.
خوردنیهایی از قبیل آجیل، راحت الحلقوم، مشکلگشا، شیرینی محلی دست پخت مادر بزرگها به خصوص نان شیرینی معروف “نان پنجرهای، کاک و نان برنجی”، و میوههایی چون انار، سیب و هندوانه که نگین این سفره بود. یکی از آداب زیبایی که شب یلدا در استان کرمانشاه وجود دارد گرفتن فال حافظ است که مردم با اعتقادات خاص خود رهنمودهایش را چراغ راه مشکلات خود در زندگی قرار میدهند.همچنین دختران دم بخت با این کار از باز شدن بخت خود در آن سال خبری میگرفتند.
مردم استان زاهدان نیز براساس یک سنت دیرینه در شب یلدا در خانه بزرگ قوم خویش گردهم میآیند و به قصههایی که پدربزرگها و مادر بزرگها برایشان نقل میکنند گوش میدهند.
برگزاری جشنها و نشستهای خانوادگی همراهباگروهی از اعتقادات اسطورهای، شبی خاطرهانگیز را برای خانوادههای زاهدانی به خصوص کودکان ونوجوانان فراهم میکند. گفتن قصه، گرفتن فال حافظ، بازیهای دستهجمعی نظیر گل یا پوچ و بیان لطیفه و خاطره را از سرگرمیهای شب یلدا در این منطقه عنوان کرد.
استان آذربایجانشرقی نیز به عنوان یکی از خطههای زرخیز ایران زمین برای زنده نگه داشتن این شب بیادماندنی برای خود آداب و رسوم ویژهای دارند که به پارهای از آنان اشاره میشود. اکثر مردم آذربایجان در شب یلدا “چیلله قارپیزی” (هندوانه چله) میخورند و معتقدند باخوردن هندوانه، لرز و سوز سرما به تنشان تاثیر نداشته و اصلا سرمای زمستان را حس نمیکنند.
در بیشتر شهرها و روستاهای آذربایجان شرقی رسم بر این است که کسانی که نامزد هستند در دوران نامزدی در این شب برای نامزدهای خود “خوانچه “ طبق میفرستند و اقوام در هر چه بهتر بودن این خوانچهها کمک میکنند. محتویات خوانچهها عبارتند از شیرینی، پرتقال، سیب، انار، هندوانه، آیینه و پارچه که با پولک و تور تزیین میشود. هنگام غروب، زنان فامیل هدایایی به رسم یاری به منزل داماد آورده و به جشن و پایکوبی میپردازند.
سپس طبقهای آماده را بر سر افرادی که معین شده قرار داده و روانه خانه عروس میکنند و مادر عروس پس از تحویل طبقها، هدایای مانند پول، شیرینی، جوراب و دستمال به آنها میدهد. فردای این شب مادر دختر تمام طبقها را در اتاق میهمان چیده و از زنان فامیل برای صرف میوه و شیرینی دعوت میکند. همچنین علاوه بر فرستادن سهم چله برای نوعروس، در نخستین سال ازدواج زوج های تبریزی، پدر عروس قبل از غروب آفتاب سهم دختر و دامادش را که شامل هندوانه، میوه، آجیل، شیرینی، یک قواره پیراهنی باکفش و چادری روانه منزل آنها میکند.
در آذربایجان سابقا که ارتباطات به این آسانی نبود از اواخر تابستان مقدار زیادی هندوانه و خربزه در تور میگذاشتند و آن را از سقف آشپرخانه آویزان میکردند تادر هوای آزاد خراب نشود و یا اینکه در کاه قرار میدادند. هندوانه مهمترین خوراک شب چله مردم آذربایجانشرقی است.
اغلب مردم در این شب برنج، مرغ و آش شیر پخته و بعداز شام نیز از تنقلات موجود در منزل شامل قاورقا (گندم برشته با شاهدانه) آجیل، لبو، هویچ، حلوای گردو انواع میوه، خربزه، هندوانه و خشکبارهایی چون انگور، بادام و سنجد میل میکنند. ریشسفید خانواده در حالیکه با چاقو هندوانه را میبرد، میگوید قادا بلامیزی بو گئجه کسدوخ (بلایای خودمان را امروز بریدیم) در تبریز پوستهای میوه و آشغالها را در آب روان ریخته و این رفتار را خوب و خوش یمن میدانند. بعد از خوردن تنقلات و میوه در سابق بزرگان خانواده به نقل حکایات و داستانهایی از حماسههای ملی این سرزمین نظیر، اصلی و کرم، بایاتی خواندن و ضربالمثل پرداخته و تا پاسی از شب به صحبت و گفت و گو مشغول میشوند.
زنان معمولا تا پایان چله کوچک خانه تکانی نمیکنند و اعتقاد دارند اگر در طول این دو چله کسی خانه تکانی کند، چله او را نفرین میکند و اگر چله کسی را نفرین کند به نکبت و بدبختی گرفتار میشود.
اما آیین شب یلدا در استان مرکزی از دیرباز در سه شب متوالی باعناوین شب “چلهبزرگه”، “چله وسطی” و “چلهکوچیکه” برگزار میشده و خویشان و دوستان سفرهای از مهر را میگشودند و از هر دری سخنی میگفتند. یکی از آیینهای ویژه یلدا، در استان مرکزی دیدار و بزرگان و سالخوردگان فامیل بودهاست.
در شبهای چله افراد فامیل در همایشی صمیمی دور کرسی چوبی جمع میشدند و به قصههای بزرگترها گوش میدادند. زنان و دختران روستایی در گرگ و میش شبهای چله در تکاپو و هیجانی خاص ملزومات غذا و تنقلات ویژه این شب را مهیا میکردند وبرای گذران ساعات خوش در کنار فامیل لحظه شماری میکردند. آنان درسینیهای قدیمی مسی درفضای دودهگرفته آشپزخانههای قدیمی، انواع میوه و تنقلات به ویژه هندوانه، انگور، تخمه و نخودچی کشمش، و خرما را مهیا میکردند. دراین شب استثنایی پس از صرف شام و خواندن دعای شکر درپای سفره، همگان در کنار هم، از شادیها و غمها، موفقیتها، اعتقادات، امیدها و بیمهاشان میگفتند.
بزرگترها و ریش سفیدان فامیل در این شب علاوه بر خواندن اشعار حافظ، سعدی و فردوسی خاطرات و داستانهای کهن ایران زمین را برای اعضای خانواده نقل میکردند.
در شب یلدا، بزرگترها با کودکان هم بازی میشدند،”پر یا پوچ” دزد بازی و مشاعره از جمله بازیهایی است که در شب چله در مناطق مختلف استان مرکزی با مشارکت همه اعضای خانواده رواج داشت. این رسومات تا ? ??سال پیش در شهر اراک و سایر مناطق استان مرکزی به شکلی فرا گیر وجود داشت اما اکنون به ندرت میتوان چنین جلوههایی را به چشم دید.
یلدای تهران قدیم نیز با میوههای تازه فصل پاییز ، میوههای خشک شده تابستان آجیل مخصوص، شیرینی و هندوانه به صبح میرسید. تهرانیان قدیم درهمه اعیاد خود سنت حسنه جمع شدن افراد خانواده در منزل بزرگتر خانواده را منظور میداشتند و همه فرزندان خانواده در منزل مادر و پدر جمع میشدند. از سنن یلدای تهران، صرف میوههای تابستانی از جمله هندوانه است که به دلیل نزدیکی این مراکز کشاورزی با تهران، میوه هندوانه در خوراکیهای شب یلدای تهرانیان قرار گرفته است.
آجیل شب یلدا نیز از دیگر مصروفات تهرانیها است که ترکیب آن نشانی از اعتقاد و تجربه اهالی تهران قدیم به خواص گوناگون میوههای خشک شده است که با عنوان “آخشیج “(تضادها) کاربرد داشته است. ولی تهرانیها شب یلدا را همه ساله جشن میگیرند تا سنتهای زیبای قدیم در لابلای زندگی مدرنیته شهرنشینیشان حفظ شود.
مردم استان قزوین نیز همچون دیگر هموطنان ایرانی، این آیین کهن را با رفتن به خانه بزرگترها میگذرانند. به عقیده بزرگترها آوردن میوههای مختلف خشک و تر و میوههای سرخ فام که به“شب چره” معروف است، همراه با خوراکیهای دیگر شگون داشته و زمستان پر برکتی را نوید میدهد.
در بعضی مواقع که مادر بزرگها در آوردن تنقلات تاخیر میکنند کوچکترها شعر “هر که نیارد شب چره – انبارش موش بچره” سر میدهند، که مادربزرگ در آوردن “شب چره” تعجیل میکند. دراین شب اغلب مردم قزوین با خوردن سبزی پلو با ماهیدودی و سپس هندوانه، انار، انواع تنقلات از جمله کشمش، گردو، تخمه، آجیل مشگلکشا و انجیر خشک، شب نشینی خود را به اولین صبح زمستانی گره میزنند.
به عقیده مادر بزرگهای قزوینی اگر دراین شب ننه سرما گریه کند باران میبارد، اگر پنبههای لحاف بیرون بریزد برف میآید و اگر گردنبند مراوریدش پاره شود تگرگ میآید. یکی دیگر از آداب و رسوم “شب یلدا” فرستادن “خونچه چله” از سوی داماد به عنوان هدیه زمستانی برای عروس است. در این خونچه برای عروس پارچه، جواهر، کلهقند و هفت نوع میوه مثل گلابی هندوانه، خربزه، سیب، به با تزئینات خاصی فرستاده میشود.
از جمله آیینهای شب یلدا در خراسان شمالی آن است که خانوادهها در این شبنشینی شب یلدا تفالی نیز به دیوان حافظ میکنند که اینکار هم معمولا توسط بزرگ خانواده صورت میگیرد. آنان دیوان اشعار لسانالغیب خواجه شیراز را با نیت بهروزی و شادکامی می گشایند و فال و مراد دل خود را از او طلب میکنند. بازگویی خاطرات، قصهگویی پدر بزرگها و مادر بزرگها نیز یکی از مواردی است که یلدا را برای خانوادهها دلپذیرتر میکند. یکی دیگر از سنتهای کهن شب یلدا، چله بردن برای خانواده عروس است. با فرا رسیدن شب چله مردهای جوان طبقهای آراسته میوه، شیرینی و کلهقند تزیین شده را به رسم هدیه به خانه عروس جوان میبرند.
این طبقهای هدیه که معمولا مسی است و روی آن با سفرههای قرمز گلدوزی شده پوشانده شده، پر از ظرفهای بزرگ میوه پیچیده در زرورقهای رنگین با گل و نوارهای مواج میشود.
مردانی این طبقها را بر سر گذارده و در پی یکدیگر با شادی و پایکوبان راهی خانه عروس میشوند. خانواده دختر نیز به پاس قدردانی و به رسم یادبود لباس و یاقطعه پارچهای را برای خانواده داماد، در سینی خالی شده هدایا میگذارند. اگر قبل از شب چله برف باریده باشد برخی از مردم شهر و روستا در این شب با خوردن برف شیره، با شیرین کردن کام با معجونی از بارش زمستانی، با سردی زمستان آشتی میکنند. همچنین بزرگترها با دادن حلوا قلقلی از کوچکترها پذیرایی میکنند.
حلوا قلقلی از کوبیده شدن مغز گردو، بادام، کنجد و دیگر دانههای روغنی تهیه و سپس در شیره انگور نیز خوابانده میشود. اما برخی از افراد کهنسال و نیز آشنایان به فرهنگ مردم در خراسان شمالی همه این آیین و مراسم را بهانهها و ترفندهایی برای گردهم آمدن خانوادهها، بجای آوردن صله ارحام و رفع کدورتهای احتمالی بین خویشاوندان میدانند. آنان بر این باورند که پیشینیان در هر فصل به بهانهای سعی میکردهاند تا اقوام را جمع کرده و صلح، صفا و صمیمیت را در بین آنان حکمفرما کنند.