شناخت آینده با هدف کسب درآمد
تا آنجایی که من سراغ دارم خاستگاه اکثر مشاوران یا تحلیل گران برجسته ای که خود را متعلق به حرفه آینده پژوهی می دانند بیشتر مراکز سیاست گذاری، مراکز نظامی - دفاعی یا اطلاعاتی، و تا حدی دانشگاهی بوده است. به بیان دیگر اکثر چنین اشخاصی یا به نوعی در خدمت قدرت بوده اند یا به عنوان روشنفکران مسوول و آزاد اندیش توجه خود را به سرنوشت تمدن انسانی و آینده کره زمین و مباحثی مانند توسعه پایدار و افزایش نرخ معکوس سازی آسیب به محیط زیست در ازای واحد خروجی اقتصادی معطوف کرده اند. طبیعتا در پرتو وجود اهدافی مانند حفظ امنیت و ثبات یک نظام قدرت یا حفظ بستر رشد و توسعه ملی، منطقه ای، و جهانی در بین همه آثاری که تولید می شود مطالبی که مشخصا به درد افرادی بخورد که فقط می خواهند آینده را با هدف کسب درآمد بیشتر بشناسند نسبتا کمتر است. در واقع مخاطبان دارای گرایش یا هدف صرفا انتفاعی بیشتر خود باید تلاش کنند که از بین چنین آثاری به استنباط های مفید برای کسب درآمد احتمالی در آینده برسند. وقتی که صحبت از درآمد می شود به طور خودکار دغدغه کسانی هم که در سنین جوانی هستند و می خواهند رشته تحصیلی یا مسیر شغلی خود را پیدا کنند مطرح خواهد شد. بویژه اینکه افق های رایج و استاندارد 20 ساله، 30 ساله یا بیشتر که در آثار حرفه ای آینده پژوهان مشهود است انطباق خوبی با برنامه ریزی مسیر تحصیلی یا شغلی یک فرد نوعی می تواند داشته باشد. علی رغم کمبود یا غیر صریح بودن اشارات به منافع ملموس درآمدی تحولات آینده شاید بتوان به کمک برخی خطوط راهنما استخراج چنین استنباط های مفیدی از بین آثار آینده پژوهان را آسان تر کرد. بی تردید رکن اساسی این خطوط راهنما عبارت است از شناخت نیازهای محدود و خواسته های نامحدود انسان و به تعبیری بهتر مشتری آینده. اگرچه یک حدس درست و غیر بدیهی درباره نیازهای آینده مردم، کسب درآمد را تضمین می کند اما بعید نیست که بعضی از حدس ها درباره خواسته ها آنچنان تضمینی نداشته باشد. به هر حال شناخت پیشاپیش مجموعه نیازها و خواسته ها که سبک زندگی مردم آینده را تشکیل می دهد می تواند اهداف انتفاعی بسیاری از علاقه مندان را محقق کند. مثلا اگر کسانی بودند که سال ها پیش می توانستند درباره نیاز یا خواسته زیباتر شدن بینی یا داشتن مدرک دانشگاهی درست حدس بزنند الان قادر بودند که از منافع سرشاری که نصیب جراحان پلاستیک یا مدرسان آمادگی کنکور می شود بهره مند شوند. بنابراین اگر بتوانید حدس درستی درباره نیازها و خواسته های مادی و معنوی انسان آینده بزنید می توانید بر اساس همین شناخت به اصطلاح یک یا چند دکان بزنید. البته در مورد شناخت نیاز ها و خواسته ها و در مجموع سبک زندگی افراد اصولا دو رویکرد وجود دارد یکی منفعلانه و دیگری فعالانه. منفعلانه به این معنی که تقریبا دخالتی در شکل بخشیدن به نیازها و خواسته ها نکنید و فعالانه به این معنی که حتی علی رغم نبود یک نیاز آن را ایجاد کنید. درست مثل کسانی که می توانند به اسکیموها یخ و برف بفروشند. برخی از سرنخ های منجر به شناخت نیازها و خواسته های آینده را می توان به کمک روندهای علم و فنآوری و همچنین روندهای جمعیتی یا مهاجرتی درست حدس زد. مثلا اگر می بینید که در جایی جمعیت در حال سالخورده شدن است طبیعتا یکی از نیازهای مهم آینده مراقبت از سالمندان است. یا اگر می بینید که عده زیادی در آینده نیاز به مهاجرت درون مرزی یا برون مرزی دارند همه دکان هایی که حول و حوش یک شخص یا خانواده در حال مهاجرت یا مهاجرت کرده تعریف می شوند بالقوه پولساز هستند. هنگام حدس زدن درباره نیازهای آینده می توانید با نیازهای مشهود کنونی شروع کرده و آنها را تعمیم یا کمی گسترش دهید. مثلا: امروزه برای عده بیشماری داشتن حداقل یک ایمیل یک نیاز است. آیا حدس می زنید که در آینده داشتن حداقل یک سایت نیز یک نیاز باشد؟ یا امروزه برای عده بیشماری از مدیر عامل ها و مدیر کل ها داشتن حداقل یک منشی یا رئیس دفتر یک نیاز است. آیا حدس می زنید در آینده، به جز راننده شخصی، داشتن حداقل یک نفر دستیار همراه نیز یک نیاز عمده باشد؟ یا امروزه برای عده بیشماری مرز بین محیط کار و زندگی به خاطر وجود فنآوری پیشرفته اطلاعات و ارتباطات کمرنگ شده است. آیا حدس می زنید که در آینده مرز بین محیط کار و زندگی کاملا از بین رفته و منزل اکثر اشخاص دفتر کارشان هم باشد؟ شاید هم بخواهید برخی از نیازهای ظریف تر را بررسی کنید. مثلا: امروزه عده بیشماری از پیچیدگی گریزان هستند و ترجیح می دهند که به امور یا اطلاعات ساده تر شده و قابل فهم تر دسترسی داشته باشند. آیا حدس می زنید در آینده نیز وجود متخصصینی که درباره موضوعات علمی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی یا اجتماعی خیلی ساده و قابل فهم و نه لزوما در سطح آکادمیک حرف می زنند یک نیاز عمده باشد؟ در کنار مطالعه و بررسی روندها و تاثیر آنها بر ظهور یا تقویت برخی نیازها یا خواسته ها می توان مستقیما سراغ کلید واژه های به کار رفته در آثار آینده پژوهان نیز رفت. کلید واژه هایی که مشخصا درباره نیاز، خواسته، تقاضا، سبک یا الگوی زندگی، مد، و غیره صحبت می کنند. به بیان دیگر در هر متنی که می خوانید در هر جایی که نویسنده یا تحلیل گر از کلمات مرتبط با نیازها و خواسته ها و سبک زندگی مردم حرف می زند به شناسایی و بررسی بیشتر چنین کلمات یا جملاتی بیشتر حساس شوید. به هر حال همانطور که تاکید شد مهم این است که حدس های درست و غیر بدیهی بزنید. اگر مثلا حدس بزنید مردم آینده به غذا خوردن یا مسکن نیاز خواهند داشت چون این حدس خیلی بدیهی است قاعدتا به فکر بقیه هم خواهد رسید و منجر به پیش دستی شما برای کسب درآمد بیشتر نخواهد شد. البته شاید بتوانید در همین چارچوب حدس های غیر بدیهی و نوآورانه داشته باشید. مثلا: حدس می زنید علاوه بر سرویس بهداشتی و حمام، آشپزخانه، پذیرائی، و اتاق خواب چه بخش دیگری به منازل آینده اضافه خواهد شد که به یکی از نیازهای جدید و نوظهور انسان مرتبط باشد؟ یا آیا حدس می زنید در سبک زندگی مردم آینده این یک نیاز واقعی باشد که درصد پروتئین، چربی، قند، ویتامین، یا نشاسته موجود در مواد غذایی را دقیق و کامل بدانند؟ علاوه بر شناخت نیازهای نوظهور در زندگی مردم آینده شناخت نیازهای در حال افول نیز قطعا به انتخاب هوشمندانه و آینده نگرانه کمک می کند. یعنی کنار گذاشتن یک مسیر شغلی یا بستن دکانی که دیگر در آینده هیچ یک از نیازها یا خواسته های مردم را تامین نخواهد کرد. درست مثل کسانی که بخواهند در دنیای حافظه های رایانه ای با گنجایش گیگابایتی، کوچک و ارزان قیمت سراغ تولید دیسکت بروند. در چنین مواردی برخلاف نوآوری و خلاقیت که هنگام شناخت نیازهای نوظهور ضرورت دارد بیش از هر چیز دیگری شک و تردید درباره پابرجایی فرض های مرتبط با نیازهای کنونی ضرورت دارد. یعنی کافی است که فهرستی بلند بالا از همه نیازها و خواسته های امروزی یک انسان نوعی با یک سبک زندگی متعارف را تهیه کرده و در مورد تک تک آنها از خود بپرسید آیا در 10 یا 20 سال آینده نیز چنین چیزی کماکان یک نیاز عمده زندگی مردم خواهد بود؟ اگر کاملا و واقعا مطمئن نیستید، بهتر است خود و مسیر شغلی تان را حتی الامکان با نیازهای در حال افول واگرا نگه دارید. نهایتا باید اشاره کرد که هیچ لزومی ندارد که فاکتور جمعیت زیاد را حتما در تشخیص نیازهای آینده دخیل کنید. در واقع شاید بتوانید عده ای بسیار محدود با نیازهای نامتعارف پیدا کنید که حاضر باشند آنقدر پول بپردازند که برای شما به اندازه یک نیاز عمومی و انبوه صرفه اقتصادی داشته باشد. |
دیدگاههای منفی در محل کار
آیا تا به حال شده از عکس العمل رئیستان در برابر بعضی از عملکردهایتان در شرکت متعجب شوید؟ آیا تا به حال شده که فکر کنید کار درستی انجام می دهید، اما رئیستان از دستتان ناراحت و عصبانی شود؟
در طول دوره ی کارم با نمونه های متفاوت از مسائلی روبه رو شده ام که با اینکه از دیدگاه من کاملاً صحیح و مناسب می آید، از نظر دیگران خلاف آن بوده است. مثلاً، یک روز وقتی سعی می کردم به یکی از همکارانم در مکانیزه تر کردن کارش که به صورت دستی آن را انجام می داد کمک کنم، رئیسم بسیار عصبانی شده بود که چرا من روی کارها و وظائف خودم متمرکز نمی شوم.
اختلاف در نظرات و اولویت ها باعث به وجود آمدن دیدگاه های مختلف در مورد کارهایی که در اداره انجام می دهید می شود. از آنجا که این نظرات ناشی از شخصیت ها و فرهنگ های کاملاً متفاوت است، هیچ قانون قطعی برای احتراز از این اختلافات وجود ندارد.
برخی از این سوء تفاهمات بیش از بقیه اتفاق می افتند. اگر می خواهید رئیستان کمتر از دستتان ناراحت و عصبانی شود، این مقاله می تواند کمک حال خوبی برایتان باشد. در اینجا قصد داریم نمونه اعمال و رفتارهایی را که به نظر خودتان ممکن است صحیح و مفید باشد، اما به نظر رئیستان کاملاً مخالف باشد، برایتان معرفی کنیم.
? انجام خودسرانه پروژه ها
? دیدگاه شما:
استقلال و ابتکار عمل دارید.
? دیدگاه رئیستان:
غیر قابل کنترل هستید.
شما تصور می کنید اگر ابتکارات و پیشنهاداتی را که به نظر خودتان مفید و ارزشمند هستند را به مرحله اجرا درآورید، به نفع شرکت کار کرده اید، اما ممکن است این کار شما از نظر رئیستان اقدامی خودسرانه به نظر آید و تصور کند که شما فردی قدرت طلب هستید که می خواهد همه چیز را تحت کنترل خود دربیاورد.
خاطرتان باشد که حتی اگر کار شما به نفع شرکت باشد، اما ممکن است رئیستان اولویت ها و نظرات دیگری در سر داشته باشد.
پس قبل از اینکه زمان زیادی را صرف کار کردن روی پروژه های خودسرانه کنید، اطمینان حاصل کنید که نظر رئیستان با شما یکی است.
? احتراز از مواجهه و رویارویی
? دیدگاه شما:
برای حفظ هماهنگی گروه این کار را می کنید.
? دیدگاه رئیستان:
فاقد ثبات قدم لازم برای گرفتن تصمیمات مهم هستید.
نمونه ای را به یاد می آورم که از من در مورد ثبات قدم و استحکام یکی از همکارانم برای رهبری یک پروژه و توانایی برخورد او با سهامداران مختلف، پرسیده شد.
رئیسم یک پُست خالی داشت که باید هر چه سریعتر کسی را در آن منصوب می کرد، اما از این ناراحت بود که تصور می کرد هیچیک از نامزدهایش، کفایت و شایستگی لازم برای احراز پُست رهبری را ندارد چون فاقد توانایی مقابله با مواجهه بودند.
یادتان باشد که گاهی اوقات لازم است که به دیگران "نه" بگویید. باید راه و رسم مواجهه با دیگران را بلد باشید.
? انجام بحث های طولانی بر سر مسائل پیش پا افتاده
? دیدگاه شما:
باریک بین هستید و به جزئیات اهمیت می دهید.
? دیدگاه رئیستان:
ناسازگارید و هدف اصلی را فراموش کرده اید.
گاهی اوقات خودبینی و غرور در اداره نیز به سراغتان می آید و لازم می بینید که حرف ها و عقایدتان را به همه ثابت کنید—حتی اگر موردی جزئی و پیش پا افتاده باشد—چون تصور می کنید که حق با شماست. اما زمانیکه می خواهید از این فرصت برای اثبات ارزش خودتان استفاده می کنید، ممکن است رئیستان نظر دیگری درموردتان پیدا کند.
در واقع، ممکن است رئیستان تصور کند که شما فردی کله شق و خود رای هستید و قادر نیستید بحثی معقول و سودمند با کسی داشته باشید. حواستان باشد که وقتی مسائل مهمتری برای بحث و بررسی وجود دارد، نباید جلسات کاری را به مشاجره درمورد مسائل جزئی بگذرانید.
? گوشه گیری هنگام زمان استراحت
? دیدگاه شما:
زندگی شخصیتان را از زندگی شغلیتان جدا کرده اید.
? دیدگاه رئیستان:
اجتماعی و جمع گرا نیستید.
افراد بسیاری را می شناسم که دوست دارند زمان فراغتشان را، چه زمان ناهار باشد یا جمع های دوستان، به تنهایی بگذرانند و سرگرم کار خود باشند. با اینکه شما تصور می کنید رفتارهای اجتماعی شما سود و زیانی برای شرکت ندارد، نظر رئیستان ممکن است با شما فرق داشته باشد.
در برخی موارد، رئیستان ممکن است این گوشه گیری و انزوای شما را فقدان توانایی لازم برای ایجاد رابطه با دیگران تلقی کند. در سایر موارد، ممکن است رئیس فکر کند می خواهید استقلال خودتان را نشان دهید. اما حواستان باشد که افراط نکنید. باید بتوانید بین انزوا و جمع طلبی خود تعادل برقرار کنید.
? کمالگرا بودن
? دیدگاه شما:
شما می خواهید همه ی کارها را به نحو احسن انجام دهید.
? دیدگاه رئیستان:
وقتتان را صرف رسیدگی به جزئیات می کنید.
خاطرتان باشد که افراط در این مورد نیز بیجاست. بااینکه انجام برخی از کارها فقط مناسب حال کمالگرایان است، اما در بیشتر موارد رئیستان از شما توقع دارد که هر کار را به اندازه لازم انجام دهید و وقتی به حد کفایت به اتمام رسید، دست از آن بردارید. نباید وقتتان را هدر دهید. آخرین جزئیات همیشه بیشترین وقت را می برد، پس وقتتان را برای کارهای بزرگتر و مهمتر نگه دارید.
? اقدام به حل خودسرانه مشکلات
? دیدگاه شما:
آنقدر احساس استقلال می کنید که بدون ایجاد مزاحمت برای رئیستان مشکلات را برطرف کنید.
? دیدگاه رئیستان:
شما اولویت ها را تشخیص نمی دهید و اطلاعات را پنهان می کنید.
تصور کنید در محل کار مشکلی رخ داده است. شما چه می کنید؟ مستقیماً نزد رئیس می روید یا سعی می کنید خودتان آن را رفع کنید؟ خاطرتان باشد که شما برحسب مناسب بودن واکنشتان مورد قضاوت قرار می گیرید. و رابطه تان با رئیس بر اطمینان و اعتماد او بر شما تاثیر بسیار زیادی دارد.
گرچه ممکن است تصور کنید که با رفع و رجو انفرادی مشکلات، کاردانی و کفایت خودتان را نشان می دهید، اگر وقتی اوضاع غیر قابل کنترل شود، رئیستان پی به این نکته ببرد، ممکن است تصور کند که شما فاقد قدرت مدیریتی لازم برای تشخیص اهمیت و جدیت امور و مشکلات هستید.
اگر نمی توانید سریعاً مشکل را از میان بردارید، حداقل نقشه ای برای حل طولانی مدت آن در نظر گیرید و رئیس را هم از این طرح باخبر کنید.
? روابط اجتماعی حین ساعات کاری
? دیدگاه شما:
علاقه تان را به همکارانتان بروز می دهید.
? دیدگاه رئیستان:
وقت اضافه زیادی دارید و کارتان را به جدیت انجام نمی دهید.
اگر بقیه کارمندان چهارچشمی مشغول انجام کارهایشان هستند، شما هم باید همین کار را بکنید. رئیستان مطمئناً خوشش نمی آید که یک نفر مدام بین بقیه کارمندان بچرخد و آنها را به حرف بگیرد.
رئیس ممکن است تصور کند که شما با این کار می خواهید از زیر کار شانه خالی کنید و وظائفتان را به درستی انجام ندهید.
? برخورد با اختلاف نظرها
با کم کردن خصوصیتی که ممکن است از دیدگاه دیگران اشتباهاً برداشت شود در خودتان، می توانید کارمند با ارزش تری برای رئیستان شوید. از دیگران بخواهید که با مشاهده چنین رفتارهایی در شما گوشزد کنند تا سریعتر بتوانید این خصوصیات را در خود از بین ببرید و سریعتر پیشرفت کنید.
چگونگی تهیه مدل کسب و کار
دل کسب وکار تبدیل کننده نوآوری به ارزش اقتصادی معرفی شده است و برای تبدیل شدن یک ایده و طرح نو به مدل کسب و کار باید به شاخه ها و موضوعات شش گانه زیر توجه کرد: 1) استراتژی رشد 2) استراتژی رقابتی 3) مدل درآمدزایی 4) ساختار زنجیره ارزش 5) بخش های بازار 6) اهداف و مقاصد ارزشی ? ساختار یک مدل کسب و کار ? استراتژی اصلی: استراتژی اصلی در کل به شیوه شرکت برای رقابت میپردازد. عناصر استراتژی اصلی شامل ماموریت بنگاه, محدوده بازار ومحصول و تفاوت های اساسی است. ? ماموریت: این بخش دربرگیرنده آنچه که شرکت هدف قرار داده و قصد انجام آن را دارد میباشد. ? راهکار: هر شرکتی باید راه کارهای رقابتی خود را در مورد واژه های مشتریان, فواصل جغرافیایی و محصولات مختلف تعریف کنند. این کار گاهی اوقات سبب رسیدن به ایده ها و ابتکارات تازه ای در کسب و کار خواهد شد. ? تفاوت های اساسی: چه تفاوت هایی در کارها و برنامه های شرکت باعث برتری آنها در برابر رقبا میشود؟ ? منابع استراتژیک مزیت رقابتی میتواند ناشی از منحصربه فرد بودن یک شرکت در منابع خاصی باشد. ایجاد تغییرات درمنابع میتواند زمینه ساز خلق ایده های جدیدی در کسب و کار باشد. ? ویژگی های اصلی: این مورد شامل مهارت ها و توانمندی های خاص یک شرکت میشود. ? دارایی های اصلی: دارایی های اصلی شامل این موارد است؛ نام تجاری, حق مالکیت انحصاری ایده ها و اختراعات, زیرساختها و امکانات, استانداردهای شخصی, اطلاعات مشتریان و هر چیزی که محدود و با ارزش باشد. ? فرآیند های اصلی: این بخش شامل متدولوژی ها و فعالیت های روزمره برای تبدیل ورودی ها به خروجی مناسب است. در واقع فعالیت هایی هستند که دارایی های موجود و سایر ورودی ها را برای مشتریان به ارزش تبدیل میکند. هماهنگ سازی منابع استراتژیک یک فاکتور حیاتی در ایجاد یک مدل کسب و کار است. با هماهنگ سازی میتوان رابطه مناسبی بین ویژگی ها, دارایی ها و فرآیند ها به وجود آورد و یک مدل خوب کسب و کار را تهیه کرد. ? ارتباط مشتریان ارتباط مشتریان دارای چهار عنصر اصلی است که شامل پیاده سازی و پشتیبانی, مدیریت اطلاعات, مدیریت ارتباطات و قیمت گذاری است. ? اجرا و پشتیبانی: این بخش بیانگر نحوه رسیدن به مشتری است کانال های مورد استفاده, شیوه های پشتیبانی مشتریان و خدمات قابل ارائه به سطوح مختلف از جمله موضوعات قابل توجه در این بخش هستند. ? مدیریت اطلاعات: این بخش در مورد نحوه جمع آوری اطلاعات و شیوه استفاده از آنها برای خدمت رسانی به مشتریان است. همچنین بیانگر توانایی شرکت برای به کار بردن اطلاعات با هدف بهینه سازی ارزش های مورد نظر مشتریان است. ? مدیریت ارتباطات: روش طبیعی میانکنش های بین تولید کننده و مشتری چیست؟ آیا یک ارتباط رو در رو است یا رابطه ای غیر مستقیم وجود دارد؟ یک رابطه مداوم است یا به صورت گاه و بی گاه اتفاق میافتد؟ کدام شیوه ارتباطی برای مشتری آسان تر است؟ میزان وفاداری مشتریان چگونه است؟ ? قیمت گذاری: مشتری میتواند به روش های مختلفی همچون مستقیم , غیر مستقیم و شیوه های دیگر مورد حمایت قرار گیرد. میتوان قیمت ثابت یا نوسانی متأثر از بازار را در نظر گرفت که هر یک از این شیوه ها میتواند راه کارهای کسب و کار را دچار تغییر کند. ? شبکه ارزش چهارمین عامل و شاخص در مدل کسب و کار شبکه ارزشی است که شرکت را احاطه کرده است. شبکه ارزش شامل تامین کنندگان, شریک ها و همکاران تجاری است. هماهنگ سازی و مدیریت شبکه ارزش میتواند زمینه ساز رسیدن به راهکارهای بدیعی در کسب و کار باشد. ? تامین کنندگان: ارتباط عمیق با تامین کنندگان میتواند به عنوان یک امتیاز مهم در تهیه یک مدل کسب و کار به شمار آید. ? شریکان تجاری: شرکای تجاری نقش مهمیدر تکمیل محصولات و یا راه حل دارند. ? همکاران تجاری: ممکن است شرکت برای همکاری با دیگر رقبای همفکر خود به توافق برسد. این در حالی صورت میگیرد که ریسک فعالیت ها بالاست و شرکت ها ضمن اتحاد با یکدیگر بر سر ریسک ها و درآمدهای موجود شراکت میکنند. پاتریک استالر بر چهار عامل اساسی در مدل های کسب وکار تاکید دارد: اهداف و مقاصد ارزشی, محصولات و خدمات, معماری ارزش و مدل درآمد. اهداف و مقاصد ارزشی شامل دو بخش عمده به نام های مشتریان و شرکا و تشریح منافعی که هر یک از آنها از مدل کسب و کار به دست میآورند میشود. تعریف اهداف و مقاصد ارزشی به طور خودکار آنچه را که شرکت قرار نیست به مشتری ارائه کند معرفی خواهد کرد. یک مدل کسب و کار همچنین باید اهداف و مقاصد ارشمندی برای شرکای تجاری به همراه داشته باشد. این اهداف بایدبه اندازه کافی قوی و مناسب باشند تا باعث تحریک شرکا به شرکت در فرآیند خلق ارزش بشود. عامل ارتباط بین شرکت با مشتریان بر اساس محصولات و خدمات پایه ریزی میشود. این کار باعث اجرایی شدن اهداف ارزشی و خلق سود تضمین شده برای مشتریان میشود. سومین عامل یک مدل کسب وکار معماری خلق ارزش است. شرکت باید تصمیم بگیرد در چه بازاری قصد خدمات رسانی دارد. بازار ها میتوانند بر اساس جغرافیا, آمار جمعیتی, ویژگی های فیزیولوژیکی و...تقسیم بندی شوند. تصمیم گیری در مورد حضور و عدم حضور در یک بازار نیز در این بخش صورت میگیرد. معماری ارزش شامل منابعی است که شرکت میتواند به واسطه آنها طرح ها و فعالیت های خاصی را برنامه ریزی و هماهنگ سازی کند. همچنین نوع معماری میتواند نمایانگر درجه دوام و مقاومت مدل کسب و کار باشد. همچنین تعیین کننده فعالیت هایی است که میتواند با امکانات درونی و یابا برون سپاری انجام شود. مدل درآمدی شامل توصیف روش هایی است که شرکت برای تحصیل درآمد مورد استفاده قرار میدهد. کسب و کار میتواند منابع درآمدی مختلفی داشته باشد. روش درآمدی مختلط باید با دقت گزینش شود و موجب تداوم فروش و حفظ روند رشد شود. |
رضایت خاطر شغلی
وقتی از لزوم داشتن شغلی که با علائق و روحیات و نقاط قوت و ضعف ما هماهنگ باشد سخن میگوییم، به عدهای بسیار سنگین میآید و در پاسخ به ما از لزوم داشتن شغلی میگویند که موجبات حداکثر تأمین مالی را برایشان فراهم آورد. اما غافل از اینکه این طرز تفکر مانند دیدن محدودهای تا یک متر پیشرو میباشد. نظری است تنها برای همین امروزی که اینجا هستیم. آگاهی از اینکه ما در هر شغلی که باشیم مطمئناً باید زمانی بین 30 تا 50 سال را به آن بپردازیم ما را با موضوعی دشوار روبرو میکند که سرسری گرفتن آن عواقب جبران ناپذیری را برای ما بوجود میآورد.
حال که باید چنین زمان طولانی را در شغلی باشیم این شغل چه خصوصیاتی باید داشته باشد؟ این شغل میبایست با روحیات و علائق و سلیقة ما سازگار باشد، باید از آن لذت ببریم تا بتوانیم در آن دوام بیاوریم. میبایست بیشترین اثر بخشی و بهره وری را در آن شغل داشته باشیم.
پس به پوچ بودن این قول پی میبریم که ما باید در شغلی اشیم که در درجة نخست پول ساز باشد و در آمد بالایی داشته باشد.
به هیچ عنوان منکر اینکه شغلی باید درآمد بالایی داشته باشد نیستیم. اما میگوییم این ملاک و معیار درستی برای انتخاب یک شغل نیست. شغل هر قدر هم که پول ساز باشد اگر با علائق ما همراه نباشد، بعد از مدت کوتاهی موجبات خستگی و ناتوانی ما را فراهم میآورد.
زندگی مردان بزرگ همیشه این را به ما یادآور میکند که آنها هیچ وقت در کار خود اول از همه به دنبال در آوردن پول زیاد نبودهاند. بلکه آنها به کار خود با عشق و علاقة وصف ناشدنی (که این عشق و علاقه پیش از سایرین به کارشان بوده است) به کارشان پرداختهاند و یکی از نتایج این علاقة وافر موجب نتیجة مالی هنگفت برای آنها بوده است. این نکته در مورد شما هم صدق میکند. اگر برسم کاری قرار گیرید که از جوهرة وجودی شما نشأت گرفته باشد مطمئناً به چنان نتایج درخشانی در آن کار خواهید رسید که تنها یکی از نتایج آن بهرهمندی مالی فراوان است.
اولین نتیجة پرداختن به کاری که از جوهرة وجودی تان سرچشمه گرفته شده باشد این است که دیگر پول در درجة نخست و اولویت شما قرار ندارد و دیگر برای شما موضوع نیست. بلکه شاید به قول پول از در و دیوار برایتان میآید و اصلاً شما به دنبال آن نیستید بلکه اوست که به دنبال شماست و هر کجا که شما دست به کار جدیدی میشوید به سوی شما سرازیر میگردد.
پرداختن به کار مورد دلخواه شما نتایج دیگری نیز به همراه دارد من جمله : آرامش فکری، احساس نشاط، سر زندگی، احساس مفید بودن، حس کمک کردن به دیگران، رسیدن به بیشترین سطح بهره وری در کار، لذت بردن از زندگی، لذت بردن از بودن در کنار خانواده، پرداختن به تفریحات سالم و هم جهت با شغل خود، دوری گزیدن از تفریحات ناسالم و صدها نتیجة ارزندة دیگر که عنوان کردن آنها از حوصلة این مقاله خارج است.
پس فکر میکنم که تا بدین جا به اهمیت رضایت خاطر شغلی و قرار گرفتن در کاری که از جوهرة وجودیتان بر خاسته پی بردهاید.
? هر فردی در زندگیاش با همه گزینش حیطة اختیارات خود را معین میکند.
? حاصل انتخاب آگاهانه شغلی رضایت شغلی است.
? یکی از بزرگترین معضلات جامعه جهانی امروز در تمام کشورها بیکاری و در کنارش نارضایتی شغلی است.
? بررسیها و پژوهشهای متعدد در زمینه رضایت شغلی در کشورها و دیگر کشورها نشان میدهد عدة بسیاری از افراد از شغل خود ناراضی هستند و علاقه و انگیزة کافی برای فعالیتهای شغلی خود ندارند.
? از هر 100 نفر دانشجو پذیرفته شده در دانشگاههای کشور در سال 84 نزدیک به 20 نفر از آنها به دلایل نامعلوم دانشگاه را ترک کردهاند.
? نتایج پژوهش طرح مشاوره ملی با جوانان نشان داده که نزدیک به یک سوم دانشجویان نسبت به رشته تحصیلی خود بر علاقه هستند.
? پژوهشی که در مورد 300 نفر از دانشجویان رشتة پرستاری انجام شد مشخص شد 83 درصد دانشجویان نظر مثبتی به رشته تحصیلی خود نداشتند.
? 20 درصد دانشجویان پزشکی درهمه پرسی گفتهاند تمایل دارند در حرفهای غیر پزشکی فعالیت کنند.
? این آمارها به ما نشان میدهد که عواقب نارضایتی شغلی ضرر و زیان بسیار زیادی برای فرد و جامعه دارد. امروزه بیش از هر زمان دیگری داشتن معلومات دقیق دربارة خود و دنیای کار و برنامه ریزی شغلی از اهمیت فراوانی برخوردار است.
? رضایت شغلی ارتباط مستقیم با رضایت کلی در زندگی کلی در زندگی دارد.
? کشف علائق، رغبتها و استعدادهای بالقوه بر اساس یک خودشناسی صحیح میتواند جزو مؤثرترین عوامل در انتخاب شغل به شمار آید.
در کنار علاقه و استعداد، انگیزه هم ایجاد میگردد و به دنبال آن توانائیهای فرد شکوفا شده و دانشها و مهارتهای لازم برای آن شغل نیز به دست میآید.
ولی بدون علاقه و توانایی، رضایت شغلی با مشکلات فراوانی روبرو خواهد شد.
? عوامل مؤثر بر انتخاب شغل
? عوامل فردی
1) نوع شخصیت
2) علائق و رغبتها
3) نیازها، ارزشها و نگرشهای فرد
4) استعداد و توانائیهای ذهنی
5) کسب دانش و مهارتهای تجربی شغلی
6) خود باوری
7) استقلال در تصمیم گیری
8) انگیزه، تلاش و پشتکار برای رسیدن به اهداف
9) خلاقیت، ابتکار، هوش
? عوامل محیطی
1) تأثیر انتظارات خانواده، دوستان و آشنایان
2) محیط اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی
3) وراثت، ژنتیک، جنسیت، توانائیهای جسمی
4) امکانات تحصیلی و مالی
5) آگاهی و اطلاعات شغلی
6) عرضه و تقاضای شغل، شرایط احراز شغل، میزان درآمد، آینده شغل
ـ سعی نکن چیزی که نیستی باشی از توانمندیهایت لذت ببر.
(کارل گوستا و یونگ)
ــ شناخت انسان و پتانسیلهای درونی او بدون درک و شناسایی جنبههای مختلف شخصیت وی میسر نخواهد شد.
ـ انسانها در هر مرتبه از سطح تحصیلی و شغلی که باشند میتوانند با شناخت نقاط قوت و ضعف، توانمندیها، کاستیها و نقاط کور، شخصیت درونی خود را ارتقاء داده واسلام کنند و بهره وری خود را افزایش دهند.
ـ کاری به این نداریم که چگونه میتوانید یک تقاضای شغلی بنویسید و یا برگه سوابق تحصیلی و شغلی خود را تهیه کنید. کاری هم به این نداریم که برای اینکه مورد پسند استخدام کننده قرار بگیرید چه لباسی بپوشید. هدف ما این است که به شما بگوئیم از چه کاری رضایت شغلی پیدا میکنید.
ـ میخواهیم شرایطی فراهم کنیم که شما و کارتان با هم رشد کنید.
ـ واقعیت بر چون و چرا این است که همة ما سالهای طولانی باید کار کنیم.
ـ اگر چهل یا پنجاه سال شغلی داشته باشید که در اصل ترجیح دهید آن شغل را نداشته باشید، بخش مهمی از واقعیت زندگی خود را از دست دادهاید.
ـ شغل مناسب زندگی شما را بهتر میکند. خاصیت سرشار کننده دارد زیرا مهمترین بخشهای شخصیت شما را تغذیه میکند.
ـ در جهت موافق کار مورد علاقة شماست.
نشان میدهد که شما کی هستید.
به شما امکان میدهد از توانمندی خود به نحوی استفاده کنید که برایتان طبیعی باشد.
مجبورتان نمیکند که دست به کارهایی بزنید که آنها را به خوبی انجام نمیدهید.
اگر شغل مناسبی داشته باشید باید :
1) به رفتن سرکار علاقه مند باشید.
2) از کاری که میکنید انرژی بگیرید.
3) احساس کنید که برای تلاشتان ارزش قائل هستند و به آن احترام میگذارند.
4) وقتی کارتان را به دیگران توضیح میدهید احساس غرور و افتخار کنید.
5) از کسانی که با آنها کار میکنید لذت ببرید و برایشان احترام قائل باشید.
6) نسبت به آینده خوش بین باشید.
ـ رمز رسیدن به رضایت خاطر شغلی انجام دادن کاری است که از آن بیشترین لذت را میبریم.
ـ تصمیمی که در اوایل زندگی میگیریم سلسله حوادثی را سبب میشود که روی همه زندگی ما تأثیر میگذارد. اما وقتی جوان هستیم و کم سال تجربهای نداریم و نمیدانیم که چه شغلی مناسب ماست. به هنگام انتخاب شغل به عواقب آن هم در آینده توجه نمیکنیم.
شغل مناسب شما باید سه ویژگی داشته باشد.
1) رضایت فردی
2) اثر اجتماعی
3) صرفه اقتصادی
دلایلی که افراد نمیتوانند به راحتی شغل خود را عوض کنند.
ـ باید بدهیهای خود را بپردازند.
ـ باید اسباب معیشت خانوادة خود را تأمین کنند.
ـ در حالی که هنوز جای دیگری کاری میکنید دنبال کار جدید گشتن کار سادهای نیست
ـ اغلب فاقد ذخیره مالی هستید
ـ هیچ تضمینی وجود ندارد که بتوانید در فاصلة کوتاهی کار پیدا کنید.
ـ مخالفت با آنچه دیگران از شما انتظار دارند کار دشواری است.
ـ هر چه مدت بیشتری را با یک نوع سبک و شیوهی زندگی انتخاب کرده باشید تصور یک زندگی به شیوهای متفاوت دشوار است.
حال میخواهیم شما را با موضوعی به نام مشربها یا قالبهای انسانی آشنا کنیم.
اشخاص طبیعتهای متفاوتی دارند. در طول تاریخ، فیلسوفان، روان شناسان، نویسندگان و سایر صاحب نظران در امور انسانی متوجه شدهاند که چهار مشرب وجود دارد که تمام مردم در یکی از آنها جای میگیرند.
این مشربها عبارتند از
الف) سنتیها
ب) تجربه کنندهها
ج) ایده آلیستها
د) بینشی ها
شعار سنتیها این است
زود بخواب و زود از خواب بیدار شد
آنها به نظم، قانون، امنیت ، درستی کار، مقررات و سازگاری بها میدهند.
به شدت علاقه مند خدمت به جامعه هستند و میخواهند نیازهای جامعه را برآورده کنند. برای مقامات بالا و صاحبان اختیار احترام قائلاند و سلسله مراتب فرماندهی را رعایت میکنند. اغلب ارزشهای محافظه کاراند دارند.
بسیار وظیفه شناس هستند و همیشه سعی میکنند که کارها را درست انجام دهند و این از آنها انسانهایی قابل اعتماد و از همه مهمتر مسئول میسازد.
بیشتر در مشاغلی که ساختار و وضع روشن داشته باشد حاضر میشوند.
? سنتی ها در محل کار
- به خدمت و انجام کار درست علاقه مند هستند.
- به ثبات، نظم و ترتیب، همکاری، استعداد و قابل اعتماد بودن بها میدهند.
- سخت کوش و جدی هستند.
- از خودشان توقع فراوان دارند و انتظار دارند که دیگران هم در این زمینه مثل آنها باشند.
- عمل گرا، سازمان یافته و منظم هستند.
- به مقررات، سیاستها، قرار دادها، آداب و رسوم و خط زمانی بهاء فراوان میدهند.
- در کار حفظ و حراست، و ارسی کردن و نظم بخشیدن عالی عمل میکنند.
- مایلاند با حقایق به اثبات رسیده سروکار داشته باشند و از این حقایق برای پیشبرد اهداف سازمانی که در آن کار میکنند استفاده نمایند.
- افتخار میکنند که کارشان را همیشه درست انجام میدهند.
- وقتی به انجام کاری متعهد شوند آن را حتماً انجام میدهند.
- مردمانی قابل اعتماد و اطمینان هستند.
? رضایت خاطر شغلی برای سنتی ها
- در هر لحظه تنها روی یک پروژه کار کنید
- سعی کنید در جلسات کمتری شرکت کنید
- نقطه نظرهای دیگران را از آنها بپرسید
- از کسانی که جلسه گردانند بخواهید قبل از تشکیل جلسه دستور برنامه را اعلام کنند.
- از رؤسای خود بخواهید که دربارة انتظاراتشان صریح تر صحبت کنند.
- هدفهای کوتاه مدتی را در نظر بگیرید
- تلاش کنید به اختلافات خود با همکارانتان پایان دهید
- در واحدهایی که تنشهای میان فردی زیاد در آن وجود دارد کار نکنید.
- دقت کنید که در طی روز به قدر کافی تحریک شوید و انگیزه بگیرید.
- کسانی را بیابید که بتوانند شما را در رسیدن به تعادل یاری دهند.
- در دورههای آموزشی جرأت آموزی و ابراز قاطعیت شرکت کنید.
- همکار کارآمدی پیدا کنید
- از سیستمهای با کارآیی بیشتر استفاده کنید
- با اشخاص تشکیل جلسه دهید
- از توصیههای همکارانتان استفاده کنید
- به سازمانها و تشکیلات حرفهای بپیوندید.
- تا حدی که میتوانید کارهای روزانه و تکراری را به دیگران واگذار نمائید.
- اگر در شغل مدیریت نیستید کارهایی را پیدا کنید و داوطلبانه آنها را سرپرستی کنید.
- از سرپرستان خود بخواهید خواستههایشان را با صراحت با شما در میان بگذارند.
- یک دستیار یا منشی کارآمد استخدام کنید.
? تجربه کنندهها
شعار تجربه کننده این است
بخور ، بنوش ، شاد باشد
این اشخاص در مقایسه با سایر مشربها ماجراجوتر از همه هستند. برای اقدام کردن، برای تکانه و برای لحظه اکنون زندگی میکنند.
به موقعیت فوری توجه دارند و میتوانند ارزیابی کنند که در لحظهها حال چه کاری باید صورت گیرد.
چون تجربه کنندهها به آزادی بها میدهند و استقلال را دوست دارند به ندرت فعالیتها یا موقعیتهایی را انتخاب میکنند که ساختار یا قانون و مقررات بیش از اندازه داشته باشد.
این اشخاص به استقبال خطر میروند، سازگار هستند، راحت و عمل گرا هم میباشند.
? تجربه کنندهها در محل کار
- تجربه کنندهها نیازمند آنند که آزاد باشند و با توجه به تکانههای خود عمل کنند.
- در کارشان به چیزی توجه میکنند که در لحظه اکنون قابل انجام دادن باشد.
- دوست دارند از چالشی به سراغ چالش دیگر روند.
- به راحتی آنچه را که اتفاق میافتد میبینند و میتوانند از فرصتها به سود خود استفاده کنند.
- در شناسایی مسائل عملی عالی عمل میکنند و با این مسائل شجاعانه و با انعطاف برخورد مینمایند.
- از ریسک کردن میترسند.
- وقتی بحرانی بروز کند به اندازة کافی نمیتوانند از خود انعطاف نشان دهند.
- ترجیح میدهند با واقعیتها کار کنند و به مسائل واقعی بپردازند.
- کمتر به جنبههای نظری و نقطه نظرها توجه دارند.
? تجربه کنندهها در محل کار
- به رفتارهای انسانی توجه دارند و میتوانند گفت و گو کنندگان بسیار خوبی باشند.
- از کارایی زیادی برخوردارند. با صرفه جویی برای رسیدن به هدفهایشان تلاش میکنند.
- با ابزار و ادوات آشنایی فراوان دارند.
? نقاط ضعف بالقوه تجربه کنندهها
- برای دیگران قابل پیش بینی نیستند.
- در مواقعی قبل از اینکه به اندازه کافی فکر کنند دست به کار میشوند.
- علاقة چندانی به مسائل نظری، فکری و مفهومی ندارند و در بسیاری از موارد نمیتوانند اتصالات یا انگارههای پیوند دهنده حوادث را شناسایی کنند.
- وقتی مرحله بحران در هر حادثهای تمام میشود علاقة تجربه کنندهها نیز کاستی میگیرد.
? تجربه کنندهها
- چون میخواهند آزادی عمل داشته باشند کمتر به رویهها و مقررات توجه دارند و در بسیاری از موارد برنامهها و تعهدات را رد میکنند.
- در بدترین شکل تجربه کنندهها غیر مسئول، غیر قابل اعتماد، بچه گانه و تکانهای هستند.
شغل مناسب برای تجربه کنندهها شغلی است که به او استقلال، تنوع و امکان عمل بدهد.
از آنجایی که این افراد تفریح را دوست دارند، هر کاری باید به آنها احساس رضایت بدهد. گرچه اشخاصی با این مشرب طبیعتاً سراغ تشکیلات سازمان یافته نمیروند ولی آنها تجربه کنندههایی هستند که میتوانند نقشی در مهار بحران داشته باشند و در مقابل آن عکس العمل نشان دهند.
آنها اغلب جذب مشاغلی میشوند که به آنها امکان دهد ابزارها و مهارتهای آموخته شده را به نحو مستقل و آزاد به کار برند.
? رضایت خاطر شغلی برای تجربه کنندهها
- به اطراف خود نگاه کنید و پروژههایی را بیابید که مایل انجام دادن آنها هستید. داوطلب شوید روی آن پروژه کار کنید.
- در یک دوره آموزشی مدیریت زمان شرکت کنید.
- از سرپرست خود بخواهید خواستهها و توقعاتش را روشنتر بیان کنید.
- در طی روز فرصتی بیابید تا ورزش کنید.
- در برنامههای تفریحی سازمان خود شرکت کنید.
- به این فکر کنید که پنج سال دیگر در چنین زمانی میخواهید چه کاره باشید.
- به طور منظم از پشت میزتان خارج شوید یا از اتاقتان بیرون روید.
- از دیگران یاری بطلبید و از اطلاعات آنها استفاده کنید.
- برای خود دستیاری انتخاب کنید.
- بخشی از کارهایتان را به دیگران واگذار کنید.
- از فرصتها استفاده کنید و از قدرت مذاکره خود بیشتر استفاده کنید.
- از دیگران کمک بگیرید
- همه تعارض میان فردی با دیگران را فیصله دهید.
- کارهایی بکنید که به شما امکان دهد با همکارانتان رابطه بهتری داشته باشید.
? رضایت خاطر شغلی برای تجربه کننده
- سعی کنید تا حد امکان استقلال داشته باشید
- سعی کنید در طی روز فرصتی به دست آورید و به اقدامی فیزیکی و جسمانی بپردازید.
- از اشخاصی که مهارتهای مکمل شما را دارند کمک بگیرید و نقطه نظرهایتان را تحلیل کنید.
- دقت کنید که با همکارانتان ارتباط کافی داشته باشید.
- اشخاصی را با نقاط قوت متفاوت از خود بیابید و با آنها مشورت نمائید.
- هدفهای کوتاه مدت و قابل حصولی برای خود در نظر بگیرید.
- سعی کنید کارتان در طی روز متنوع باشد.
- از کار کردن در تنهایی به مدت طولانی پرهیز کنید.
? ایده آلیستها
به رشد شخصی و درک کردن خود و دیگران علاقه دارند.
شعار ایده آلیستها این است
صداقت داشته باشد
- این مشرب نسبت به بقیه مشربها فلسفی تر است.
- این اشخاص در زندگی پیوسته به دنبال معنا میگردند.
- برای صداقت و اصالت داشتن بهای فراوان قائل اند.
- به درستی و امانت داری در اشخاص و در روابط اعتقاد فراوان دارند و دوست دارند که دیگران را آرمان سازی کنند.
- ایده آلیستها به پتانسیل و توانمندیهای بالقوة انسانها بها میدهند و مایلاند کاری کنند که دیگران رشد و ترقی کنند.
- ایده آلیستها ارتباط برقرار کنندگانی عالی هستند و میتوانند سبب ساز تغییرات مثبت گردند.
? ایده آلیستها در محل کار
- ایده آلیستها از اینکه از توانمندیهای طبیعی خود برای درک دیگران و برقراری رابطه با آنها استفاده کنند لذت میبرند.
- به طور طبیعی مهمول هستند و به نیازهای همکارانشان توجه دارند.
- میدانند که چگونه دیگران را به رشد و اعتلا برسانند.
- میدانند که چگونه به دیگران انگیزه بدهند تا کارشان را به خوبی انجام دهند.
- ایده آلیستها در حل مسائل و کمک به اشخاصی که با هم کار میکنند از توانمندها فوق العادهای برخوردارند و میتوانند کاری کنند که دیگران نسبت به خود و کارشان احساس خوبی داشته باشند.
- وقتی که میخواهند از کاری که به خوبی انجام شده تعریف کننده به جای تعریف از کاری که صورت گرفته از خود شخص انجام دهنده تعریف میکنند.
- میتوانند برای حل مسائل راه حلهای خلاق پیدا کنند.
? ایده آلیست ها
- در کار نوشتن و حرف زدن از توانمندی فراوان برخوردارند.
- دارای قدرت جذبه و گیرایی خوبی هستند.
- صرفاً بر اساس دوست داشتن و نداشتن خود تصمیم میگیرند.
- فاصله گرفتن برای آنها دشوار است.
- به مسائل دیگران توجه عمیق میکنند. که این گاه برایشان اسباب دردسر میشود.
- در مواقعی آنها زیادی ایده آلیست هستند و به جنبههای عملی توجه چندانی ندارند.
- در زمینه نظم و انضباط و یا انتقاد از دیگران خوب عمل نمیکنند.
- در سرزنش کردن خود راه دراز میروند.
- گاه صرفاً برای حفظ روبط حسنه با دیگران از نقطه نظرهای خود عدول میکنند.
- میتوانند در مواردی متلون، غیر قابل پیش بینی و به شدت احساسی باشند.
? شغل مناسب ایده آلیست ها
شغل مناسب ایده آلیستها میتواند شغلی باشد که معنی دار باشد.
ایده آلیستها به داشتن حس روابط با دیگران علاقه مندند و در کار رقابت وارد نمیشوند.
آنها سازمانهای دموکراتیک را دوست دارند که مشارکت همگان را در تمام سطوح جلب نمایند.
ایده آلیستها به سراغ مشاغلی میروند که بتوانند به دیگران برای رسیدن به شکوفایی کمک کنند.
اغلب ایده آلیست ها در بخش منابع انسانی و پرسنلی کار میکنند.
از جمله سایر مشاغل مورد توجه این اشخاص تدریس، مشاوره و زمینههای هنری است.
برای کسانی که مشرب ایده آلیست دارند انجام دادن کارهای زیر میتواند موجب رضایت شغلی آنها را فراهم کند.
- در کارگاههای آموزشی دربارة ارتباطات شرکت کنید.
- سعی کنید در تعارضات شخصیتی میان همکاران دخالت نکنید.
- سعی کنید در تدوین بیانیه مأموریت شرکت یا واحد خود مشارکت کنید.
- گروه حمایتگری درست کنید تا با کسانی که در ارتباط با مسائل شخصی یا کاری با مشکلاتی روبرو هستند همکاری نمائید.
- به طور داوطلبانه برای واحد یا سازمان خود کار روابط عمومی انجام دهید.
- سعی کنید مشاوره غیر رسمی با همکاران را به خصوص وقتی احساس میکنید کلافه شدهاید و یا قبل از اینکه احساس کنید در شرایطی قرار گرفتهاید که شانس پیروزی ندارید به حداقل برسانید.
- سعی کنید کارتان را محدود کنید به زمانی که در سر کار هستید.
- سعی کنید در حیطة کاری خود یک آموزش دهنده باشید.
- بگذارید رئیستان بداند که احساس قدرشناسی او روی کار شما اثر میگذارد.
? رضایت خاطر شغلی برای ایده آلیستها
- داوطلب شدید که در کمیتههای برنامه ریزی شرکت کنید تا بتوانید نظرات خود را به سمم دیگران برسانید.
- سعی کنید ایدهها و نقطه نظرهای خود را مکتوب کنید و در جایی در معرض دید عموم قرار دهید.
- اشخاص خلاقی را بیابید و با آنها همفکری کنید.
- به سازمانها و تشکیلاتی ملحق شدید که از تخصص مشابه شما برخوردار باشند.
- در همایشها شرکت کنید.
- در کارتان چالش ایجاد کنید تا انگیزهتان بیشتر شود.
? بینشیها
شعار بینشها این است :
در هر کاری عالی باش
در جمع چهار مشرب اینها از همه مستقل تر هستند.
میل شدیدی به کسب دانش دارند.
برای خود و دیگران استانداردهای سطح بالا در نظر میگیرند.
کنجکاوی فراوان دارند.
میتوانند جنبههای مختلف یک موضوع را ببینند.
میتوانند امکانات را ببینند.
پیچیدگیها را درک میکنند.
برای مسائل واقعی و غیر واقعی راه حلهایی پیدا میکنند.
? بینشها در محل کار
- از اینکه از تواناییهای خود برای دیدن امکانات و احتمالات و تحلیل منطقی برای حل مسائل مختلف استفاده کنند لذت میبرند.
- به کسب علم و دانش علاقة فراوان دارند.
- آدمهایی اهل فکرند و میتوانند نوآوریهای بزرگی داشته باشند.
- میتوانید تغییرات قابل ملاحظهای را طراحی کنند و از تعیین راهکارها، برنامه ریزی و ایجاد سیستمها برای رسیدن به هدفهایشان استفاده میکنند.
- میتوانند نقطه نظرهای پیچیده نظری را درک کنند و از موقعیتهای چالش دار استقبال میکنند.
- از خود و از دیگران متوقع هستند و اغلب میتوانند انتقادات سازنده را بدون اینکه شخصی به دل بگیرند بپذیرند.
? بینشها
- گاه در نظر دیگران پیچیده تر از آن به نظر میرسند که به درستی درک شوند.
- تمایل دارند جزئیات را نادیده بگیرند.
- به شدت شکاک هستند.
- ممکن است قوانین، فرضیهها یار سوم و سنتها را به مبارزه بطلبند.
- در بعضی مواقع با اشخاص صاحب اقتدار و مقامات مشکل پیدا میکنند.
- اغلب متوجه نیستند که روی دیگران چه تأثیری میگذارند.
- در بسیاری از موارد به همسویی و هماهنگی با دیگران معتقد نیستند.
- افرادی به شدت رقابت آمیزند.
- گاه اگر فکر کنند که در کارها نمیتوانند صد در صد موفق شدند از دست زدن به آن کار خودداری میکنند.
- در بدترین شکل ممکن بینشها چه بسا متکبر و خودبین باشند و در دنیای خود سیروسلوک نمایند.
? شغل مناسب برای بینشها
شغل مناسب برای بینشها شغلی است که به او استقلال دهد.
برایش تنوع داشته باشد.
به لحاظ عقلی او را تحریک کند.
چالش داشته باشد.
- بینشها احتیاج دارند سرپرستان، روسا، همکاران و کارکنان زیردست آنها اشخاص توانمند باشند.
- بسیاری از بینشها به قدرت بها میدهند و به همین دلیل به اشخاص قدرتمند تمایل دارند.
از آنجا که نیاز آنها به صلاحیت و شایستگی زیاد است، اغلب در مشاغل رهبری ظاهر میشوند.
? بینشها
در کالجها درس میدهند، در ردههای مدیریت سطح بالا ظاهر میشوند. به رشتههای علوم کامپیوتری علاقه مندند.
بسیاری از آنها طبیب یا حقوقدان میشوند.
قرار گرفتن در مقامهای سطح بالا به آنها امکان میدهد تا از اندیشههای خود استفاده کنند.
? رضایت خاطر شغلی برای بینشها
- مرشد و راهنمایی برای خود پیدا کنید.
- سعی کنید در کمیتههای برنامه ریزی راه پیدا کنید.
- فرصتهایی برای رسیدن به اوج سازمان خود فراهم آورید.
- گروهی را به عنوان دوست خود در نظر بگیرید.
- از فرصتهای مناسب وآموزشی استفاده کنید.
- در دورههای آموزشی پیشرفته ثبت نام نمائید.
- در انجمنهای حرفهای وابسته به کارتان عضو شوید.
- سیستمهایی به وجود آورید و سعی کنید که در سازمان خود آنها را به مرحله عمل در آورید.
- سعی کنید بدون اینکه کسی مزاحمتان شود روی پروژههای مورد علاقهتان کار کنید.
- کارهای تکراری و روزمره را به دیگران واگذار کنید.
- برای خود یک دستیار یا منشی انتخاب کنید که در انجام دادن کارها بتواند به شما کمک کند.
- داشتن تنوع را فراموش نکنید.
- گروهی را درست و به نقد کارها و برنامههای خود بپردازید.
? رضایت خاطر شغلی برای بینش ها
- سعی کنید به قدر کافی خلوت داشته باشید تا ایدههای خلاق خود را بروز دهید.
- اشخاص خلاقی را پیدا کنید تا ایده شما را به کار گیرند.
- سعی کنید اشخاص حمایت گری را بیابید که سازمان یافته باشند و در انجام جزئیات کار مسلط باشند.
- سعی کنید با اشخاص واجد شرایط کار کنید. کسانی که به استعداد و صلاحیتشان احترام بگذارید.
سفر 1000 مایلی باید با اولین گام آغاز شود." فیلسوف چینی لائوتزو این جمله را طی قرن ششم قبل از میلاد گفته است. توصیه ای فوق العاده است که طی سالیان سال همچنان پابرجا مانده است. همین که مشغول خواندن این مقاله هستید یک قدم برمی دارید باعث می شود از رقیبانتان جلو افتاده و بر آنها ارجحیت پیدا کنید.
شما میتوانید هم از گذشته و هم از دیگران، و حتی از موفقیت ها و شکست های خودتان در گذشته، درس عبرت گیرید. عبرت گرفتن باعث می شود بتوانید با شتاب بیشتری از راه به سمت کار درست عبور کنید، و کار درست است که باعث می شود شما بالاتر از سایرین قرار گیرد.
سعی و تلاش برای ترفیع و ترقی در شرکت، با خطرات و ماجراهای بسیاری همراه است. هیچ فرمول جادویی وجود ندارد که موفقیت شما را در این راه تضمین کند. برای این کار، فقط یکسری قانون های سیاه و سفید است که اگر می خواهید به موفقیت برسید، باید از آنها پیروی کنید.
در اینجا این 10 قانون مفید را آورده ام که حاصل تجربه های 20 ساله ی من با شرکت های بسیار بزرگ است. قبل از اینکه این 10 قانون را شروع کنم، یک قانون اصلی را باز هم متذکر می شوم و آن هم سخت و خردمندانه کار کردن است.
? قانون اول: هیچ کس مستحق هیچ چیز نیست!
? این را به گوشتان بسپارید:
هیچ کس در شرکت مستحق آنچه دارد نیست. اگر تصور می کنید که مستحق مقامی بالاتر، پول بیشتر، یک شرکت بزرگتر و...هستید، خیر نیستید.
کار و تجارت هیچ رابطه ای با استحقاق ندارد—همه چیز به پیشرفت و موفقیت بستگی دراد. اگر همیشه کارهایتان را به درستی و بدون اشتباه انجام دهید، مطمئناً پاداشتان هم در راه خواهد بود.
? قانون دوم: از زمانتان بیشترین بهره را ببرید
اگر از نظر زمانی به کارتان تعهد نداشته باشید، مطمئناً جلو نخواهید افتاد. شرکت های حرفه ای و بزرگ تعهد و همکاری افراد برحسب چگونگی گذران وقت آنها در شرکت تخمین می زنند. پس زمانتان را تنظیم کنید و تا می توانید در وقت موجود کارهای مفید انجام دهید.
اگر شما اینکار را نکنید، کسی که به اندازه ی شما باهوش و زیرک است این کار را میکند. البته من موافق کار در تعطیلات آخر هفته نیستم اما بعضی وقت ها کمک بسیار خوبی است. شما شنبه تا پنجشنبه تقریباً 60 ساعت کار می کنید، سعی کنید تا می توانید از این 60 ساعت بهره ی کافی ببرید و سخت کار کنید و تا حد ممکن از کار کردن در ساعات آخر هفته خودداری کنید.
مهم نیست که شغلتان چیست، کمی سخت کوشانه تر و طولانی مدت تر در ایام کاری کار کنید.
? قانون سوم: در جنگ با رئیستان شما برنده نمی شوید
یکی از راه های خیلی آسان برای از بین بردن کارتان مشاجره و دعوا با رئیستان است. مطمئن باشید که تحت هیچ شرایطی شما برنده ی میدان نواهید بود.
البته عدم توافق و مباحثه بسیار سالم است و گاهی کمک می کند تا شرکت ها و افراد تصمیمات عاقلانه تری بگیرند. مطمئناً شما هم بحث های زیادی با رئیستان خواهید داشت. هر چقدر می خواهید بحث کنید اما نگذارید کار به مشاجره و دعوا بکشد. می توایند نقطه نظرات خود را پیشنهاد دهید اما سعی کنید همیشه نظر نهایی رئیستان را اجرا کنید.
? قانون چهارم: رئیستان را بشناسید
چه چیز بهتر از این است که رئیستان را آگاه نگاه دارید؟ رئیستان کدام را می پسندد، یک ایمیل کوتاه، تماس تلفنی، ایمیل صوتی،... یا ترکیبی از برخی از این موارد؟ اگر نمی دانید، تلاش کنید تا متوجه شوید. قانون اول برای برقراری ارتباط با رئیستان این است که آنطور که دوست دارند با آنها رفتار کنید.
? قانون پنجم: کتاب بخوانید—کارشناس شوید
کارشناس شدن در هر موضوعی کاری بسیار ساده است. 5 کتاب در مورد آن موضوع بخوانید و متوجه خواهید شد که دیگر همه چیز را در مورد آن موضوع می دانید. بهترین کتاب های موجود در رابطه با کار و تجارت را مطالعه کنید. همیشه در جستجوی جدیدترین کتاب ها گوش به زنگ باشید.
? قانون ششم: ارقامتان را بدانید
اعداد و ارقام هیچگاه دروغ نمی گویند. مدیرعاملان و هیئت اجرایی باید همیشه از حساب و کتاب های خود باخبر باشند تا وقتی از آنها سوال شد، بتوانند از موقعیت خود از نظر مالی دفاع کنند. اگر به کمک احتیاج داشتید، از دیگران بخواهید. کار دشواری نیست و برای موفقیتتان ضروری است.
? قانون هفتم: درخواست بررسی عملکرد دهید
اگر کارتان را تازه شروع کرده باشید، به طور روتین بررسی عملکرد به شما می دهند اما پس از گذشت چند سال و ارتقاء شما به مقام های بالاتر اینکار متوقف می شود. اما شما باید خودتان درخواست بدهید و بررسی عملکردتان را بگیرید. همچنین میتوانید گهگاه رئیستان را به ناهار دعوت کنید درمورد عملکردتان در شرکت و نقاط ضعف و قدرتتان نظر او را جویا شوید. حتی اگر رئیستان کسی نباشد که رو در رو مسائل را بازگو کند، باز هم نکاتی را خواهید فهمید که می توانید روی آنها کار کنید.
? قانون هشتم: سیاست ها را بپذیرید
سیاست های شرکتی برای بقای زندگی آن لازم هستند، و هرچه شرکت بزرگتر باشد این سیاست ها نیز پیچیده تر می شوند. در یک شرکت، همه سعی دارند که جلو بیفتند و بر دیگران ارجحیت پیدا کنند. هرکس استراتژی خاص خود را دارد که زاینده ی سیاست های مختلف است. برخی سیاست های کثیفی دارند، و شما باید طرفتان را خوب بشناسید و برای مقابله با آنها استراتژی های مخصوص ابداع کنید.
? قانون نهم: شیرین کاری های الکی نکنید
شیرین کارها افرادی هستند که معمولاً بیش از اندازه به یک موضوع می پردازند که معمولاً به زیان دیگران و به نفع خودشان است. اگر حتی یکبار چنین کاری مرتکب شوید، دیگران تصور بدی درموردتان خواهند کرد و از چشم همه خواهید افتاد.
? قانون دهم: خود را برای یک سخنرانی بزرگ آماده کنید
در شرکت ها معمولاً اتفاق نمی افتد که بتوانید برای بیش از یک یا دو نفر سخنرانی کنید، اما اگر چنین موقعیتی دست داد، همه ی تلاشتان را کرده و خود را برای آن آماده کنید. سعی کنید پیام خود را کوتاه و مفید بگویید. سخنرانی های طولانی را کسی راغب به گوش کردن نیست.
منصب های زیادی به خاطر سخنرانی بد از دست می روند. آمادگی قبل از سخنرانی و شناخت حضار و شنوندگان امری بسیار مفید خواهد بود. در این زمینه به خاطر داشته باشید که:
ـ برای آماده سازی خود زمان بگذارید
ـ شنوندگانتان را بشناسید
ـ پیامتان را به شکلی ساده ارائه دهید
ـ پیشنهاد و نتیجه گیری در سخنرانیتان داشته باشید
ـ در آخر سخنرانی، اظهارات خود را به طور خلاصه مطرح کنید
ـ سر وقت سخنرانی خود را به اتمام برسانید
ـ از شنوندگانتان در آخر کار تشکر کنید
? از نردبان ترقی بالا بروید
حالا که قانون های لازم برای موفقیت را دانستید، کار خود را شروع کنید. باز هم تکرار می کنم، عبرت گرفتن باعث می شود بتوانید با شتاب بیشتری از راه به سمت کارِ درست عبور کنید، و کار درست است که باعث می شود شما بالاتر از سایرین در شرکت قرار گیرید. پس عجله کنید!