شناخت صحیح و درک زن ها
روان شناسان عقیده دارند که اغلب مردها باورهای نادرستی در مورد زنان دارند که اغلب گله گذاری های آنان را شامل می شود. این باورهای اشتباه به دلیل عدم شناخت صحیح زنان و عدم درک روحیه لطیف آن هاست و چند نمونه از این باورهای اشتباه را برای شناخت بیش تر آقایان از همسرانشان بیان می کنیم:
باور اشتباه? - زنها سیری ناپذیرند
مردها،تمایل و گرایش همیشگی زنان برای بهبود و اصلاح کارها را با پر توقع بودن و سیری ناپذیری مزمن آنها اشتباه گرفته اند. طبیعت زن اینگونه است که به فکر بهبود، اصلاح و ارتقاء همه چیز می باشد.
زنها- دست کم بیش تر آنها- بسیار کم توقع هستند و می توان به راحتی با کوچک ترین چیز آنها را خوشحال کرد. با یک لبخند، اظهار محبت و دلتنگی در آغوش گرفتن و … خواهید دید چطور از شادی لبریز خواهند شد.
باور اشتباه ?- حفظ و نگهداری زن ها مشکل است
حفظ و نگهداری روابط صمیمی کار مشکلی است. زن ها می خواهند رابطه خود را با همسرشان سالم و صمیمی نگه دارند و به همین دلیل ازمردها توقع دارند برای این منظور وقت بگذارند و بر روی صمیمیت رابطه تلاش کنند.
زنها استانداردهای بالایی برای روابط صمیمی خود دارند، نه از آن رو که ایرادگیر و پرتوقع هستند، بلکه به این دلیل که عمیقاً متعهد و پایبند هستند و می خواهند که موفق باشند.
باور اشتباه ?-زن ها می خواهند مردها را کنترل کنند
مردها تلاش زن را برای سازمان دهی، برنامه ریزی و حل مشکلات می بینند و سپس آن را به اشتباه به عنوان تلاشی از جانب زن برای کنترل مرد و بهره کشی از آن تعبیر می نمایند.
واقعیت امر این است که زنها می خواهند کمک کنند، ایفای نقش کنند، بهبود بخشند، ارتقاء دهند و به حساب آورده شوند.
از مهم ترین و رایج ترین شکایت های زن ها از مرد زندگی شان این است که بیش تر مردها، به هنگام تصمیم گیری خود، زن ها را دخالت نمی دهند. از آن جا که زن ها از این احساس بیزارند، بنابراین تلاش می کنند تا خود را به نحوی در جریانات زندگی همسرشان وارد نمایند. یعنی که سوال می کنند و راه حل ارایه می دهند. مرد، علاقه و کمک همسرش را به معنای تلاش برای مداخله و سلطه جویی معنا می کند.
مهمترین مسئله در زندگی یک زن محبت است. اگر همسرش را ناراحت ببیند، دوست دارد که به او کمک کند. اگر او را دچار مشکل ببیند، می خواهد راه حلی ارایه دهد، همه اینها به خاطر این است که همسرش را دوست دارد و به او عشق می ورزد.
باور اشتباه ?-زن ها حسود هستند
زن ها محافظ و نگهبان روابط صمیمی و نزدیک خود هستند و می خواهند از رابطه ی خود با مردی که دوستش دارند محافظت نمایند. نه به این دلیل که به همسر خود اعتماد ندارند، بلکه از آن رو که او را دوست دارند. به طور غریزی و فطری، زنان از هر چه برایشان ارزشمند باشد، مراقبت می کنند.
باور اشتباه ?-زن ها زیادی احساساتی هستند
از زیباترین ویژگی ی زنها این است که می توانند حس کنند و احساس داشته باشند و این احساسات را نشان دهند و ابراز کنند و این موهبتی بس گران بهاست. اما باور غلط این است که نشان دادن احساسات ،کیفیتی ضعیف تر و ناخواستنی تر از پنهان کردن احساسات می باشد. این همان پیامی است که اغلب مردها در کودکی وهنگامی که پسربچه ای بودند دریافت کرده اند. این که گریه نکردن، بهتر از گریه کردن است. خشن و قوی بودن، بهتر از ترسو بودن است. مستقل بودن بهتر از نیازمند بودن است.
بنابراین مردها، اغلب احساسات طبیعی زن ها را به غلط ،ضعف نفس تلقی می کنند و توانایی آنها را در حس کردن و احساس داشتن را به زیاده روی احساسی تعبیر می نمایند.
مردها به زن به عنوان موجودی بیش از حد احساساتی نگاه می کنند. برای اینکه مسئولیت گفتار یا رفتار نامهربانانه و احیاناً خشونت آمیز خود را نپذیرند.
باور اشتباه ?- زن های قوی نیازی به توجه و مراقبت ندارند
برخی از مردان قدرت و توانایی را با خودکفایی اشتباه می گیرند. صرف این که زنی قوی و با اعتماد به نفس است به این معنی نیست که دیگر هیچ نیازی به شخص توانمند و نیرومند دیگری نیاز ندارد و این طور نیست که هیچگاه خسته، ترسیده، وحشت زده و بی رمق نمی شوند.
اگر زنی به تنهایی هم بتواند همه کارها را انجام دهد، باز دوست دارد قدرت، توان، حمایت و مراقبت مردش را احساس کند. هر قدر هم زنی قوی و مستقل باشد،باز هم نیاز دارد که احساس کند که از او مراقبت می شود.
زن هایی بیش تر نیاز به توجه، حمایت و مراقبت دارند که از دیگران بیش تر حمایت و مراقبت می نمایند.
باور اشتباه ?- زن ها آزادی مرد را مختل می کنند
مردها درخواست های طبیعی و منطقی زن ها را برای شرکت در رابطه، با تلاش زن برای گرفتن آزادی مرد اشتباه می گیرند. زن ها دوست دارند روابطی متعهدانه و صمیمانه ایجاد نمایند.
هر فردی زمانیکه وارد رابطه ای می شود، مقداری از آزادی های شخصی خود را از دست می دهد. زیرا از حالا به بعد فردی که با او رابطه برقرار کرده اید، به آنچه می گویید یا رفتار می کنید، واکنش نشان می دهد.
آزادی واقعی به این معنا نیست که چه کارهایی می توانید بکنید و چه کارهایی نمی توانید بکنید. بلکه به معنای آزادی در محبت ورزیدن آن هم بدون ترس و دریافت کردن بدون مقاومت و دادن و بخشیدن بی دریغ است.
زن ها نمی خواهند چیزی را از مرد سلب کنند. برعکس می خواهند محبت، فداکاری، از خودگذشتگی، تعهد، پایبندی و وفاداری خودشان را به مرد هدیه دهند. تلاش خانم ها برای ایجاد رابطه با همسرشان و صمیمیت و حل مشکلات است نه برای سلب آزادی مردشان.
?- گرفتاری های روزانه و حوادث تلخ زندگی را همراه با اخم و چهره عبوس برای همسرتان تعریف نکنید.
?- هدیه دادن باعث زیاد شدن مهر و محبت می شود ؛ به مناسبت های گوناگون برای همسرتان هدیه ای کوچک خریداری کنید و با چهره ای شاد و خندان به او تقدیم نمایید.
?- چنانچه کمبود و اشکالی در منزل مشاهده می کنید ، به جای دعوا و پرخاشگری، باکمال محبت و خوشرویی تذکر دهید.
?- در حضور همسر خود ، از زنان دیگر تمجید نکنید و توانایی های آنها را به رخ او نکشید.
?- به بستگان همسر خود مانند : پدر و مادر و سایراقوام وی احترام بگذارید و برای دعوت آنان به خانه خود قبل از همسر خود اقدام نمایید.
?- هیچ وقت از معاشرت همسر خود با بستگان صالحش جلوگیری نکنید و در معاشرت و دید و بازدید با بستگان وی پیشقدم شوید.
?- با بستگان خود نزد همسرتان درگوشی و نجوا نکنید.
?- هرگز همسر خود را مخصوصا نزد بستگانش تحقیر ننمایید؛ توهین و بی احترامی به همسر از صفا و صمیمیت در زندگی زناشویی می کاهد.
?- هرگزخود را برتر از همسرتان معرفی نکنید. ” من ” و ” تو ” در زندگی زناشویی کنار بگذارید و از کلمه ” ما ” که زندگی را گرم و لذتبخش می می کند، استفاده نمایید.
??- زمانیکه همسر شما عصبانی است او را با مهر و محبت آرام کنید.
??- برای رفتن به مهمانی و گردش ،همراه فرزند و همسر خود باشید و پیشنهاد همسر خود را در این مورد به علت کار و خستگی رد ننمایید..
??- امتیازات اجتماعی ، فرهنگی ، اقتصادی و … فامیل خود را اگر باهمسر شما فاصله اجتماعی و طبقاتی دارند مطرح ننمایید.
??- کارهای همسر خود ، هرچند کوچک هم باشد، تحسین کنید. تمجید و ستایش زن به علت روح لطیف و مهربانی که دارد کلید کامیابی در زندگی زناشویی می باشد.
??- در قبال همسر خود ، در امور مختلف قدرت نمایی نکنید.
??-زحمات و هزینه هایی را که برای پذیرایی از خویشاوندان همسر خود صرف می کنید ، هیچ گاه بر زبان نیاورید.
??- همسر خود را در خانه محصور و محدود نکنید .
??- قیافه بشاش و خنده های خود را در محل کار جا نگذارید و فراموش نکنید که همسر شما نیز درخانه نیازمند شادی و خنده های شماست.
??- در کارهای منزل به همسرتان کمک کنید و بدانید همان مقدار که شما در خارج از منزل خسته می شوید ، زن هم درمنزل از کارهای منزل خسته می شود و نیازمند مساعدت و قدردانی است.
نیاز به ازدواج در روان انسانها وجود دارد؛ همه محتاج آن هستندکه تا زمانی که زنده اند از تنهایی نجات پیدا کنند.
اما ازدواج اگر در چهارچوب درستی صورت نگیرد، به جای اینکه آرامشدهنده باشد آرامش را برهم میزند و یا به جای اینکه با کسی رابطه صمیمانهای پیدا کنیم، ممکن است همیشه با او زندگی کنیم، اما کاملا تنها باشیم.
بنابراین، باید چهارچوبهای اساسی انتخاب همسر را به خوبی بدانیم تا با انتخاب درست به نیازهای بیولوژیک و روانی خود، پاسخ صحیح بدهیم.
تناسب خانوادگی
به طور کلی، شخصیت انسانها در بستر خانواده شکل میگیرد. چهارچوب خانواده و آنچه که بهعنوان شکلگیری شخصیت در خانواده وجود دارد، از خانوادهای به خانواده دیگر متفاوت است؛ یعنی هر خانواده بسته به زمینه فرهنگی و تربیتیای که دارد در فرد تأثیرات متفاوتی میگذارد؛ چرا که نقش تربیت در شکلگیری شخصیت مهم است.
جان واتسون- پدر علم روانشناسی- میگوید: ?? نوزاد به من بدهید و بگویید چه شخصیتهایی لازم دارید؛ دانشمند، پلیس، قاضی، دزد و… چه میخواهید؟! من مطابق سفارش شما ?? سال بعد این افراد را به شما تحویل میدهم. در واقع او میخواهد بگوید که تربیت، نقش بسیار پررنگتری از زمینههای دیگر مثل ژنتیک یا زمینههای خاص دیگر دارد.
خانواده نقش اساسی و اصلی را در شکلگیری شخصیت فرد دارد، بنابراین افراد در انتخاب همسر، زمانی در کنار کسب نیازهای روانی (که به مراتب مهمتر از نیازهای بیولوژیک هستند)، درست پاسخ میگیرند و از اضطراب جدایی یا ترس از تنهایی نجات مییابند که ?نفر، از نظر خانوادگی نیز متناسب باشند.
چنان که اشاره کردیم خانواده- بنا به تربیتی که روی فرزندش دارد- نقش مهمی در شکلگیری شخصیت او ایفا میکند و این مسئله این روزها بسیار نادیده گرفته میشود، چرا که دختر و پسر، همدیگر را خارج از بسته خانوادگی میبینند؛ سادهترین شکل آن این است که در دانشگاه با هم آشنا میشوند، در حالی که نمیدانند طرف مقابلشان محصول چه خانوادهای است! در شکل دیگر در یک برخورد همدیگر را میبینند در حالی که هر دو، دوست دوستانشان هستند و شناخت دیگری از یکدیگر ندارند یا بهصورت تصادفی، با هم آشنا میشوند.
انسانها، محصول خانوادهشان هستند؛ پس بهتر است در زمان گزینش همسر، او را از داخل بستر خانواده دید و انتخاب کرد و دقت کرد که آیا شخص مورد نظر، از نظر خانوادگی با آنها تناسب دارد یا خیر؟ در اینجا، مفهوم خانواده زمینههای تربیتی را نیز باز میکند. به طور مثال فردی میگوید که ما از نظر خانوادگی بههم میخوریم. آیا به طور خاص، بستر فرهنگی و شیوههای تربیتی رایج در خانواده را بررسی کردهاند و به این نتیجه رسیدهاند؟ گاهی ? نفر با هم ازدواج میکنند و از نظر فرهنگی و خانوادگی به هم شبیه هستند، اما شیوههای تربیتی آنها متفاوت است! مثلا در خانواده پسر، زن جایگاه و ارزشی ندارد.
مثلا مادر پسر ?? سال است که زندگی کرده اما هیچچیز متعلق به او نیست و فقط وظیفهاش این بوده که بشوید، بپزد، و فرزندان را بزرگ کند. پسری که نگاهش به زن اینگونه شکل گرفته است با دختری ازدواج میکند که در ساختار خانوادهاش مادر، همهکاره بوده و تعیین تکلیف میکرده است؛ در نتیجه در زندگی این دو نفر، پسر آن نگاه را نسبت به همسرش دارد و دختر انتظار دیگر دارد.
بنابراین این دو، تناسب خانوادگی ندارند هرچند از نظر سطح تحصیلات و وضعیت مالی شبیه و در یک طبقه باشند. این زوج پس از مدتی در بهترین حالت پایشان به جلسات مشاوره کشیده میشود و در بدترین حالت به علت اختلافات شدید از دادگاهها سردرمیآورند.
تناسب فرهنگی
ما با هم تناسب فرهنگی داریم، آنها از نظر فرهنگ با ما متفاوتاند؛ فرهنگ یعنی چه؟ فرهنگ عبارتست از بایدها و نبایدهایی که تعیین تکلیف میکنند. آن، به ما میگوید چه چیزی درست است و چه چیزی غلط؟ چه کاری باید انجام شود و چه کاری نباید انجام گیرد؟ از آنجا که فرهنگها با هم متفاوت می باشند، بایدها و نبایدهای آنها نیز با هم فرق دارند. بهعنوان مثال، بایدها و نبایدها در فرهنگ آذریها بسیار متفاوتتر از بایدها و نبایدهای فرهنگ شمالیهاست؛ حتی گاهی نباید یکی، باید دیگری می باشد.
انسان در فرهنگ خود به طور ناخودآگاه احاطه شده است. از صبح که بیدار میشویم این فرهنگ ماست که میگوید چطور بیدار شویم و با خانواده چگونه رفتار کنیم، چطور حرف بزنیم و چگونه غذا بخوریم و… هیچکاری نیست که با فرهنگ ارتباط نداشته باشد. بنابراین، لازم است که دختر و پسر از نظر فرهنگ اجتماعی به یکدیگر نزدیک باشند. فاصلههای فرهنگی زیاد، زندگی این دو را تحتالشعاع قرار خواهد داد.
حال اگر ? نفر همه خصوصیاتشان (که ذکر شده و خواهد شد) با هم همخوانی داشته باشد ولی تناسب فرهنگی نداشته باشند چگونه برخورد کنند؟ اینجاست که باید از فرهنگ یکدیگر آگاه شوند و آن را بپذیرند؛ این مهم است؛ نه اینکه آن را مسخره کنند و بگویند چه بیخود است! اگر این آگاهی و پذیرش باشد، به گونهای همفرهنگ میشوند.
تناسب اعتقادی
اعتقادات و باورها، جنس محکمی دارند وبه خاطر هیچکس نمیآیند و بروند. اگر ? نفر که با هم ازدواج میکنند، این تناسب را ندارند، بدانند که اعتقادات تغییری نخواهد کرد مگر براساس شناخت. بهعنوان مثال، دختری به حجاب اعتقاد ندارد. پسری با او ازدواج میکند و میگوید به خاطر من حجاب بگذار. ممکن است دختر بپذیرد ولی اعتقادی به آن ندارد.
حجابی که به خاطر پسر میآید، روزی که دختر خاطر پسر را نخواهد و کوچکترین اختلافی پیش آید، برداشته خواهد شد. وقتی انسان محجبه و نمازخوان میماند که اعتقاداتش را پیدا کند، نه اینکه «بهخاطر…» باشد. اگر فردی بیاعتقاد است، باید در ابتدا حوزه آشنایی او را پیدا کرد تا او با مطالعه و تحقیق به اعتقاد محکمی برسد، نه اینکه به خاطر دیگری اعتقاد ظاهری پیدا کند.
تناسب اقتصادی- اجتماعی
طبقه اقتصادی- اجتماعی، یک نوع نگرش به زندگی ایجاد می نماید. وقتی ? نفر از لحاظ طبقه اقتصادی- اجتماعی با هم فاصله زیادی دارند، نگرش به زندگی و رفتارشان با هم متفاوت است. گاهی آدمهایی متعلق به طبقه اقتصادی- اجتماعی بالا نیستند اما با فعالیتهای اقتصادی- اجتماعی به این طبقه میرسند و صاحب خانه، ماشین، ویلا و… میشوند. اما مردم در یک برخورد یا یک نگاه به آنها میگویند تازه به دوران رسیده! و این، نوع رفتار و نگرش آنهاست که مردم را متوجه این مسئله میکند.
طبقه اقتصادی- اجتماعی به انسانها یک نگرش، رفتار و بینش به زندگی میدهد. بنابراین وقتی ? نفر از ?طبقه اقتصادی- اجتماعی متفاوت با هم ازدواج می کنند، از نظر نوع نگاه به زندگی خیلی با هم فرق دارند و نگرش آنها به زندگی خیلی متفاوت است؛ به همین دلیل دچار مشکلات بسیار میشوند.
تناسب شخصیتی
هر انسانی شخصیت ویژه خود را دارد. اگر ? نفر که ازدواج میکنند، تفاوتهای شخصیتی زیادی با هم داشته باشند در رابطه خود دچار مشکلات زیادی میشوند. فرض کنید فردی از نظر شخصیتی برونگراست و راحت ابراز احساسات و عواطف میکند و بیشتر دوست دارد در جمع باشد؛ این فرد با کسی ازدواج میکند که انسانی درونگراست و ابراز احساسات برایش سخت است، حضور در جمع برایش خوشایند نیست و ارتباط برقرار کردن با افراد برایش دشوار است.
این دو در طولانیمدت دچار مشکل خواهند شد؛با هم هستند اما احساس تنهایی میکنند. جالب اینجاست که در ابتدا به خاطر خصوصیات متضادی که دارند، خیلی جذب همدیگر میشوند اما به تدریج از هم فاصله میگیرند چون با هم تناسب ندارند و نمیتوانند نیازهای همدیگر را برآورده نمایند.
تناسب تحصیلی
این تناسب هم نقش مؤثری دارد. اما چون تحصیلات اکتسابی است (یعنی اگر امروز نیست فردا میتواند باشد)، جزء مسائلی است که میگوییم اگر همه شرایط را دارند و بالقوه میتوانند ادامه تحصیل دهند، در این ازدواج مشکلی پیش نمیآید.
اگر دختر فوقلیسانس و پسر لیسانس است، اشکالی ندارد (در حالی که به غلط جا افتاده که شوهر باید بالاتر باشد) اما اصولا بهتر است که هر دو همسطح باشند. گاهی? نفر از مقطع لیسانس با هم آشنا میشوند و ازدواج میکنند. پسر دکترا میگیرد اما دختر در همان مقطع باقی می ماند. کمکم از هم فاصله میگیرند و فضای فکری آنها بسیار متفاوت میشود.
رضایت والدین
به دلیل اینکه عدم رضایت والدین تا سالهای بسیار طولانی و حتی تا آخر زندگی تأثیر خود را دارد، بهتر است که دو نفری که میخواهند با هم ازدواج کنند، حتما خانوادههایشان راضی باشند و اگر نیستند باید آنها را متقاعد سازند. باید دلایل مخالفت را دانست چرا که اغلب تجربه آنها باعث میشود که دلایل درستی را مطرح کنند و نباید عدم رضایت را سرسری گرفت و باز هم اگر برخلاف همه تلاشها راضی نشدند، شایسته است تا گرفتن رضایت صبر کنند یا به ازدواج دیگری فکرکنند.
حقیقت امر این است که رضایت والدین تا زمانی که زندگی میکنند تأثیر خودش را دارد. بنابراین ازدواج مهمترین تصمیم زندگی انسان است. بدیهی است جدی گرفتن این مسئله و دقت در تمام جوانب میتواند زندگی موفقی را رقم بزند. در غیر اینصورت، پشیمانی و پریشانی نتیجه ازدواج عجولانه خواهد بود.
راهکار برای شاد نگهداشتن زندگی زناشویی
شاید گاهی به این فکر افتاده باشید که چطور میتوان عشق و محبت و خرسندی را در زندگی زناشویی پایدار و زنده نگه داشت؟
دکتر پام اسپور، روانشناس سرشناس رسانهای در کتاب جدید خود 10 راهکار مفید برای این هدف ارائه کرده که خلاصه آن در نشریه «دیلی اکسپرس» به چاپ رسیده است. این 10 راهکار به قرار است:
2- عشق خود را نشان دهید: هنگام صرف شام میتوانید یک موسیقی ملایم بگذارید. شمع روشن کنید و به همسرتان بگویید که چقدر در طول روز به او فکر میکنید.
3- به چشمهای او نگاه کنید: وقتی با همسرتان صحبت میکنید به صورت او نگاه کنید. برخورد نگاهها باعث میشود که بیشتر ارتباط بین یکدیگر را احساس کنید.
4- حتی برای اعلام ناموافق بودن از موافقت شروع کنید: از مجادله و بحث با همسرتان پرهیز کنید. وقتی میخواهید عدم موافقت خود را اعلام کنید ابتدا با مناسبترین و آرامترین راه ممکن با جمله «حق با توست» شروع کنید.
5- تغییر را همیشه مدنظر داشته باشید: با ظاهر جدید و متفاوت همسر خود را غافلگیر کنید. با یک راه ساده و سریع مثل رنگ کردن مو یا تغییر آرایش موها میتوانید این کار را انجام دهید.
6- یک کار غیرمنتظره انجام دهید: مثلا پس از دوش گرفتن برای او یک حوله گرم و مرتب آماده کنید.
7- همیشه برای عشقتان جشن بگیرید: میتواند یک کار نمادین انجام دهید مثلا گیاه خاصی را که میدانید مورد علاقه همسرتان است خریداری کنید و یا در باغچه بکارید و به او بگویید که این کار نمایان کننده عشق شماست.
8- مراقبت و محبت کنید: با یک کار کوچک که مستقیما به همسرتان نفع میرساند میتوانید به او ابراز محبت کنید مثلا لباسهای او را به خشک شویی ببرید. این کار شاید زمان زیادی نبرد اما به او نشان میدهید که چقدر به فکرش هستید.
9- با رقیبتان صمیمی باشید: اگر کسی در زندگی همسرتان وجود دارد که وی را رقیب خود میدانید مانند بهترین دوست یا مادر همسرتان، از بحث کردن درباره آنها پرهیز کنید و در عوض با دعوت کردن آنها برای یک شام دوستانه همسر خود را غافلگیر کنید.
10- گذشته را دوباره زنده کنید: با نگاه کردن به فیلمهای تعطیلات، تصاویر خانوادگی و عکسهای جشن ازدواج میتوانید به استحکام رابطه زناشویی خود با همسرتان کمک کنید.
1- همیشه خودجوش و باانگیزه بمانید: کارهایی انجام دهید که بدون برنامهریزی قبلی به نظر برسند مثلا به اداره همسرتان بروید و او را برای صرف ناهار با همدیگر دعوت کنید، بدون انتظار برای او هدیه کوچکی بخرید و یا بلیط کنسرت یا تئاتر به او بدهید.