گناهان با ما چه می کنند ؟!
گرفتاریهایی که دراین دنیا دامنگیر انسان می شوند یا مکافات عمل هستند و یا برای امتحان، برای تعدادی پایه ترقی و تکامل است و برای گروهی تخفیف کیفر اخروی،صورت اخیر لطفی است از طرف خداوند برای گناهکاران تا از مجازات اخروی آنها کاسته شود و ممکن است در این دنیا پاک گردند و به سرای باقی سفر کنند. در قرآن با واژههای گوناگونی از گناه یاد شده است: ذنب، اثم، سیئه، معصیت، خطیئه، جرم، منکر، فاحشه، شر و…. خداوند در یک جا از قول گناهکاران بیان میدارد: «… وَیَقُولُونَ یَا وَیْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْکِتَابِ لَا یُغَادِرُ صَغِیرَةً وَلَا کَبِیرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا ؛ به او میگویند: ای وای بر ما! این چه نامهای است که هیچ [کار] کوچک و بزرگی را فرو نگذاشته ، جز این که همه را به حساب آورده است .» (سوره کهف، آیه 49) روایات بسیاری نیز این تقسیم بندی را بیان داشتهاند و فرمودهاند:انجام دهنده گناهان کبیره به دوزخ میرود.1 گناهان بدنی و جسمی، گناهانی هستند که انسان با یکی از اعضای بدن آن را انجام میدهد. مثل: غیبت، زنا ، دزدی، فحاشی و… و گناهان غیر بدنی آنهایی هستند که آدمی در دل و ضمیر خود آنها را انجام میدهد. مثل: حسد، کینه، بخل و…. تعدادی از علما و اساتید اخلاق گناهان کبیره را تا چهل مورد برشمردهاند.2 لیکن در بعضی موارد و مواقع گناهان صغیره به گناهان کبیره تبدیل می شود و گناه انسان سنگینتر میشود و حکم همان گناهان کبیره را دارد.مثلاً: اصرار بر گناه صغیره،کوچک شمردن گناه،تظاهر به گناه،خشنودی از گناه و مغرور شدن به ستر الهی. آثار گناه 1. مانع معرفت است یکی از موانع معرفت، گناه است که بر عقل و فطرت تأثیر گذاشته و باعث انحراف از حق و ظرافتهای خلقت میگردد. «وَلَـکِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ ؛ ولی دلهایشان سخت شده و شیطان آنچه را انجام میدادند برایشان آراسته است».(سوره انعام، آیه 43) امام صادق (علیه السلام) میفرماید:«اذا اذنب الرجل خرج فی قلبه نکتةسوداء فان تاب انمحت و ان زاد زادت حتی تغلب علی قلبه فلا یفلح بعدها ابداً؛ هنگامی که انسان گناه میکند، نکته سیاهی در قلب او پیدا میشود، اگر توبه کند محو میگردد و اگر بر گناه بیفزاید زیادتر میشود تا تمام قلبش را فرا گیرد و بعد از آن هرگز روی رستگاری را نخواهد دید».3 2. مانع استجابت دعاست یکی از عوامل مهمی که باعث میگردد ارتباط بنده با خدا قطع گردد و توفیق دعا خواندن واستجابت از او گرفته شود، انجام دادن گناه است. در دعای کمیل میخوانیم: «اللهم اغفرلی الذنوب التی تحبس الدعا ؛ خدایا! بیامرز گناهانی را که از دعا جلوگیری میکنند». هر که را پاک باشد ز اعتدال حضرت علی (علیه السلام) در دعای کمیل میفرماید: «اللهم اغفر لی الذنوب الّتی تغیر النعم؛ خدایا! بیامرز گناهانی را که باعث تغییر نعمتها میشوند»
آن دعایش میرود تا ذوالجلال
و باز حضرت علی (علیه السلام) میفرماید: «المعصیة تمنع الاجابة ؛ گناه از اجابت دعا جلوگیری میکند.»4
3. مانع آرامش خاطر است
آدمی بدنبال سعادت است، هر چیزی که آسایش و آرامش او را بهم بزند، مانع کسب سعادت می شود. آرامش و آسایش خاطر تنها در سایه ایمان به خدا و توجه به او و بیتوجهی به دنیا بدست می آید.
انسان وقتی گناهی مرتکب میشود، وجدان اخلاقی او را مورد ملامت و سرزنش قرار میدهد و با ضربات پیگیر خود بر روح و فطرت، آرامش روحی را از صاحب آن میگیرد که قرآن نام آن را«نفس لوّامه» میگذارد. پشیمانی و ندامت که از تلاش و کوشش همین نفس حاصل میشود، آرامش خاطر را از گنهکار میگیرد.
حضرت علی(علیه السلام) میفرماید:«و من لم یعدل نفسه عن الشّهوات خاض فی الحسرات و سبح فیها؛ کسی که خود را از شهوات سرزنش نکند در دریای حسرت و اندوه در افتد و در آنها دست و پا زند».5
و همچنین آن حضرت میفرماید:«و کم من شهوة ساعة قداورثت حزناً طویلاً؛ چه بسا یک ساعت لذت مایه اندوه و غصه دراز مدت میگردد».6
4. مانع شرم و حیاست
اگر غرایز طغیان کند، پرده شرم و حیا دریده میشود و انسان بدون شرم و حیا و بیباک از رسوایی و تنفر عمومی، به موجودی خطرناک تبدیل میشود.
فضائل اخلاقی کنترل کننده انسان و دور کننده او از گناه است، فرد گناهکار با انجام پی در پی گناه، فضائل را یک به یک از دست میدهد و به شخص بیشخصیت و لا ابالی تبدیل میگردد. حضرت علی (علیه السلام) در دعای کمیل می فرماید:«اللهم اغفرلی الذنوب التی تهتک العصم؛ خدایا! بیامرز گناهانی که پردهها را میدرد».
لطف حـق با تـو مـداراها کـند
چون که از حد بگذرد رسوا کند
امام سجاد (علیه السلام) در حدیثی گناهانی که پرده دری میکنند را اینگونه برشمارد:
«الذنوب التی تهتک العصم:شرب الخمر…؛ شراب خواری، قماربازی، گفتن سخنان لغو و بیهود برای خنداندن دیگران، گفتن عیب دیگران و همنشینی با مردم بدنام و… از گناهانی است که پرده دری میکنند».7
5. مانع طول عمر میشود
اگر چه مرگ در اختیار انسان نیست، لیکن اعمال ما در طولانی شدن یا کوتاه شدن عمر ما دخالت دارند؛ یعنی اعمال و رفتار ما در زندگی ما تأثیر میگذارند.
حضرت علی (علیه السلام) میفرماید: «اعوذ باللّه من الذنوب الّتی تعجّل الفناء؛ از گناهانی که در نابودی شتاب میکنند به خدا پناه میبرم».8
بعضی کارها از قبیل: قطع رحم، قسم دروغ، سخنان دروغ، آزردن پدر و مادر و… عمر را کوتاه و کارهایی از قبیل: صدقه پنهانی، نیکی به پدر و مادر و صله رحم و… عمر را طولانی میکنند.
حضرت علی (علیه السلام) میفرماید: «اعوذ باللّه من الذنوب الّتی تعجّل الفناء؛ از گناهانی که در نابودی شتاب میکنند به خدا پناه میبرم»
6. باعث تغییر نعمت میشود
حضرت علی (علیه السلام) در دعای کمیل میفرماید:
«اللهم اغفر لی الذنوب الّتی تغیر النعم؛ خدایا! بیامرز گناهانی را که باعث تغییر نعمتها میشوند».
یکی از حقایقی که آیات قرآن از آنها پرده برداشته، ارتباط میان اعمال ما و حوادث و اتفاقاتی است که در خارج رخ میدهد. اگر ملتی به گناه آلوده شود، خداوند نعمتها را یا به نقمت تبدیل میکند و یا آنها را از آن ملت میگیرد.
سبک شمردن گناه
آیات قرآن و روایات معصومین ـ علیهم السلام ـ گرفتن نعمت را به گناه بندگان نسبت میدهند، خداوند میفرماید: «أَوَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ کَانُوا مِن قَبْلِهِمْ کَانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَآثَارًا فِی الْأَرْضِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ ؛ آیا در زمین گردش نمیکنید تا بنگرید که چگونه بود سرانجام کسانی که پیش از ایشان بودند و نیرو و آثارشان در زمین بیش از اینها بود و خدا آنها را به گناهانشان برگرفت».(سوره غافر، آیه 21)
و امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «و ما انعم اللّه علی عبد نعمة فسلبها ایاه حتی یذنب ذنباً یستحق بذلک السَّلب؛ خداوند نعمتی به بندهای نداده تا از او بگیرد،جز آنکه گناهی انجام دهد که به سبب آن، نعمت از او گرفته شود.»9
حضرت علی(علیه السلام) می فرماید: «ما جفت الدموع الاّ لقسوة القلوب و ما قست القلوب الالکثرة الذنوب؛ اشک چشمها نخشکید مگر به خاطر قساوت دلها و دلها سخت نشد، مگر بخاطر گناهان».10
آثار گناه بر جسم
امام صادق (علیه السلام) : هیچ رگی نزند و پائی به سنگ نخورد و سر درد و مرضی پیش نیاید مگر به جهت گناهی که انسان مرتکب شده و برای همین است که خدای عزوجل در قرآن میفرماید : هر مصیبتی که به شما می رسد برای کاری است که به دست خود کرده اید و خدا از بسیاری ( از معصیت ها ) هم گذشت میکند ( سوره شوری ، آیه 30 )
سپس امام (علیه السلام) فرمودند : آنچه خدا از آن می گذرد از آنچه از آن مواخذه میکند بیشتر است. ( شرح : یعنی آن گناهانی که خدا از آن می گذرد بیشتر است از آن گناهانی که خدا بوسیله آن گناه عذاب می کند .) (اصول کافی ، جلد 3 صفحه 370)
نتیجه گیری :
نکته آخر این که رفتار و گفتار و نیات انسان دارای پیامدی است که یا در این دنیا و یا در جهان آخرت دامنگیر انسان میشود.
رد پای دیجیتالِ انسان فناور
آنها معماران گذشتهاند کسانی که رازهای تاریخی و تجربههای فراموش شده را به یاد میآورند و اطلاعات ما از تاریخ را مستند میکنند. همین دانش ما از زمان سپری شده است که پایههای تجربههای تمدن ما را تشکیل میدهند. بسیاری از رفتارهای امروز ما متاثر از رفتارها و اقدامات و عادات و رسوم گذشتگانمان است و آگاهی از آنهاست که ما را برای زندگی بهتر در امروز و عدم تکرار اشتباههای ایشان و پیشرفت دادن موفقیتهایشان آماده میکند. اما بیایید لحظهای در زمان سفر کنیم. به هزاره بعد برویم و ببینیم باستانشناسان هزار سال بعد چگونه درباره ما قضاوت خواهند کرد. چگونه ما را خواهند شناخت و چگونه میتوانند اسرار زندگی امروز ما را از دل تاریخ آشکار کنند؟ شاید تا چند سال پیش کمتر کسی درباره نحوه کار باستانشناسان در آینده فکر میکرد. گمان میرفت آنها در سالهای آینده هم مانند امروز باید به کاوش بناهای تاریخی و شهرهای فراموش شده بپردازند و تنها تفاوتشان با باستانشناسان امروز این است که با توجه به افزایش قابل توجه مکتوبات دوران ما آنها شانس بیشتری برای بازیابی نسخههای قدیمی کتب دارند و شاید بتوانند نسبت به آنچه ما از هزار سال پیش خود داریم، مشاهداتشان را بهتر با منابع مکتوب تطبیق دهند ضمن اینکه فناوریهایی که در آینده به وجود میآید کار کاوش آنها و جستجوی قطعات گمشدهای که آنها در پازل خود با آن مواجه هستند را آسانتر میکند، اما واقعیت این است که داستان طی یکی دو دهه اخیر به طور چشمگیری تغییر کرده است. انقلاب دیجیتال همه بازی را تغییر داده است و احتمالا آینده باستانشناسی را نیز به طور کامل زیر و رو میکند. زمانی که نخستین نسل رایانههای خانگی وارد بازار شد و مورد استقبال کاربران قرار گرفت، بسیاری به این اندیشه افتادند که ساخت آرشیو دیجیتال از داشتههای مکتوب و تصویری میتواند راهکاری برای جلوگیری از فرسوده شدن آنها در طول زمان باشد. یک فایل متنی که روی یک دیسکت مغناطیسی ضبط میشد، دوام بیشتری نسبت به همان نوشته روی یک کاغذ داشت و اگر مشکلی پیش نمیآمد، میشد مدتها بعد دوباره آن را بازیابی کرد و مورد استفاده قرار داد. یک عکس خانوادگی میتوانست درون آلبوم عکاسی رنگ و روی خود را از دست بدهد، اما در سیستم دیجیتال میتوانست بدون افت قابل توجه کیفیت باقی بماند. اما باز هم مشکل بزرگی وجود داشت. در حالی که دانشگاهها و سازمانهای بزرگ برای ساخت آرشیوهای مطمئن و ایمن دیجیتال در رقابت باهم بودند آرشیوهای خانگی ظرفیت کامل و پایداری مناسبی نداشت. حجم ذخیره روی دیسکتهای قدیمی در حـد چند 100 کیلو بایت بود و براحتی میتوانست تحت حرارت، فشار یا قرار گرفتن در مجاورت میدانهای مغناطیسی نابود شود.
نکته: باستانشناسان یافتههای خود را در کنار مطالعات کتابخانهای و روایتهای مورخان قرارمیدهند و کمکم بنای شفافی از آنچه هزاران سال پیش واقعیتی روزمره بوده در اختیار مردم میگذارند به همین دلیل باستانشناس هزار سال بعد اگر در گوشهای یک دیسکت حاوی متن یا عکس را مییافت، ناچار بود نهتنها فناوری مربوط به آن را که برای خواندن آن بود نیز دوباره کشف کند بلکه باید میتوانست آن را ردیابی کرده و ببیند آیا به قطعه مهم از یک متن مهم دست یافته یا یک دیسکت معمولی حاوی نوشتههای شخصی که در راه منزل آن شخص گم شده است. شاید چنین باستانشناسی ترجیح میداد به همان روش نیاکانش به مستندات محکمتر بچسبد و مدارک معتبرتر را دنبال کند، اما ا نقلاب بزرگ بعدی بازی را بهطور کامل تغییر داد. انقلاب آنلاین شدن با ظهور و همگانی شدن استفاده از شبکه اینترنت باعث شد افراد بتوانند اطلاعات خود را از حالت عادی به حالت دیجیتال تبدیل کرده و با نام و نشانی خود در این شبکه به اشتراک بگذارند. گامهای بعدی سریعتر اتفاق افتاد. امروزه بسیاری از مردم مکاتبات خود را با کمک ایمیل انجام میدهند، وبلاگ شخصی خود را دارند، در پایگاههای اجتماعی عمومی مانند توییتر، فیسبوک و امثال آن حساب ویژه کاربری خود را دارند، به نام خود وبلاگ مینویسند و عکسهای خود را در پایگاههای اشتراکگذاری تصاویر به اشتراک میگذارند؛ در حالی که این افراد در شبکهها ارتباطات خود با دیگران را شکل میدهند و میتوان روابط افراد را ردیابی کرد و از سوی دیگر سازمانها و نهادهای مهم و تصمیم گیر نیز به این جریان پرداختهاند. دولتها، حکومتها و سازمانهای بینالمللی و خبرگزاریها هرکدام صفحات دیجیتال ویژه خود را دارند و دیدگاههای خود را درباره مسائل مختلف مطرح میکنند و به واکنشها پاسخ میدهند. حجم این اطلاعات سرگیجهآور است، اما نکته مهم این است که همه اطلاعات موجود است و اگر اتفاقی نیفتد که آنها نابود شوند برای همیشه باقی میمانند. این گنجینهای بینظیر برای باستانشناسی آینده است و اگر این روند ادامه پیدا کند، احتمال زیاد میرود که باستانشناسان آینده باستانشناسان دیجیتال باشند. آنها با کمک رباتهای دیجیتال به جای کاوش در خرابههای باستانی باید دریایی عمیق و بینظیر از اطلاعات فراموش شده در فضای آنلاین را بررسی کنند. نقشه همه محلها روی نقشههای دیجیتال حداقل توسط یک کاربر ثبت شده و در جایی موجود است. در هر زمان حتما عکسی از یک محل یا فیلمی از یک رویداد وجود دارند که در گوشهای افتاده و دیگر روایت تنها روایت رسمی مورخان رسمی نیست که منبع استناد قرار میگیرد حتی در رویدادهای جزیی میلیونها نظر و زاویه دید مختلف وجود دارد که میتواند تصویر دقیقی از آن رویداد را بیان کند. برای مثال در نظر بگیرید رویدادی مانند عروسی ولیعهد آینده انگلستان توسط میلیونها وبسایت پخش و بررسی و در کل در شبکههای اجتماعی مختلف چند میلیارد نظر درباره آن ثبت شد. بسیاری از این نظرات توسط شهروندان عادی بود که در مقابل کاخ باکینگهام و در جایی بودند که هیچ خبرنگاری نمیتوانست آن را پوشش دهد، به این ترتیب مواد خام بسیاری برای باستانشناس آینده وجود دارد. اما کار او آسان هم نخواهد بود. پیدا کردن موضوعی در میان دریای بیمانندی از اطلاعات از پیدا کردن سوزنی در انبار کاه نیز دشوارتر است. او باید بتواند همانند باستانشناس امروزی که در لایههای مختلف تمدنی کاوش میکند در هر لایه از تمدن دیجیتال با ابزار مختلفی به کاوش بپردازد. فناوریهای هزار سال پیش از خود را بیاموزد و بداند چگونه از آنها استفاده کند و این کاری است که همین الان هم برای ما دشوار است. بازهم ممکن است بسیاری از نکات مهم در گوشهای مغفول باقی بماند و از سوی دیگر شاید ناگهان کشفی اتفاقی روایت آیندگان از تاریخ امروز ما را تغییر دهد.
باستانشناسی یکی از جذابترین شاخههای علمی است.
موبایل به نازکی یک کاغذ! + تصاویر
محققان ایرلندی نوع جدیدی از تلفنهای همراه هوشمند را معرفی کردند که همانند یک ورق کاغذ باریک و انعطاف پذیر است.
این تلفن همراه باریک که PaperPhone (تلفن کاغذی) نام دارد نسخه ای جدید و انعطاف پذیر از "جوهر الکترونیک" (e-ink) است. "جوهر الکترونیک" نوعی از نمایشگرهای دیجیتال است که در حال حاضر در پخش کننده های کتاب الکترونیک برای مثال "کیندل" محصول شرکت آمازون به کار رفته اند.
"روئل ورتگال" خالق "تلفن کاغذی" و مدیر لابراتوار رسانه های انسانی دانشگاه کوئینز در بلفست ایرلند اظهار داشت: "این دستگاه شبیه به یک رایانه به نظر می رسد و همانند یک ورق کاغذ فعل و انفعالی کار می کند."
این محققان نمونه آزمایشی این دستگاه را با استفاده از یک نمایشگر جوهر- الکترونیک 9.5 اینچی اریب ساخته اند. در آزمایشها، از این تلفن همراه کاغذی برای جستجو بر روی منوی تماسها، انجام یک تماس تلفنی، انتخاب چند آهنگ و سایر عملکردهای عادی تلفنهای همراه استفاده شد.
به گفته این دانشمندان "تلفن کاغذی" که در حال حاضر تنها یک نمونه آزمایشی کوچک است می تواند ظرف 5 تا 10 سال آینده مورد استفاده عمومی قرار گیرد.
این رایانه کوچک از دو لایه ساخته شده است. یکی از این لایه ها نمایشگر جوهر - الکترونیک و دیگری یک مدار چاپ شده است.
مدار چاپ شده که همانند نمایشگر انعطاف پذیر است از طریق پنج حسگر به دستورات کاربر پاسخ می دهد.
یک نرم افزار ویژه که فاکتورهای مختلف حسگرها از جمله فاکتورهای جهت و موقعیت را به یکدیگر مرتبط می کند به دستگاه اجازه می دهد که خود را با هر موقعیتی سازگار کند.
براساس گزارش "جک تک"، نمایشگرهای جوهر- الکترونیک پدیده جدیدی نیستند. زمانی که کیندل آمازون وارد بازار شد توانست به یک پخش کننده مناسب برای کتابهای الکترونیک تبدیل شود.
اما محصول آمازون کیفیت کاغذهای سلولزی را ندارد، این درحالی است که محققان ایرلندی در این تحقیقات در تلاش برای ایجاد یک کاغذ الکترونیک انعطاف پذیر بودند.
درحقیقت یکی از ویژگیهای تعاملی این تلفن همراه هوشمند باریک، امکان ورق زدن صفحات است به طوری که کاربر می تواند با گرفتن گوشه کاغذ به روشی مجازی همانند آنچه که در مورد یک کتاب و یا یک روزنامه کاغذی اتفاق می افتد، صفحات را ورق بزند.
قرار است PaperPhone در کنفرانس "تعامل انسان و رایانه" 10 می با سازماندهی انجمن ماشینهای محاسباتی در ونکوور کانادا معرفی شود.
نا گفته های تازه هاشمی رفسنجانی
آینده گفت و گویی با هاشمی را به شرح زیر منتشر کرد: جناب آقای هاشمی رفسنجانی! با توجه به این که به زودی خاطرات سال ???? جنابعالی منتشر میشود، خاطراتی که تاکنون منتشر شده است، تمام مسائل مربوط به جنگ و دهه اول انقلاب را به نوعی پوشش میدهد. این خاطرات در واقع اولین گفتههای نیمهرسمی حوادثی است که اتفاق افتاده. خاطرات شما علاوه بر اینکه در گزارشها و اخبار همان روزها آمده است، بحثها و گفتگوهای زیادی را ایجاد کردهکه به نظر میرسد در تاریخ انقلاب یکی از مهمترین اسناد و روایات محسوب شود.
آنچه که در نگاه اول نظر هر کسی را جلب میکند، این است که این خاطرات چگونه تنظیم شده است؟ چه میزان سانسور داشته است؟ آیا مطالبی وجود دارد که اساساً منتشر نشده باشد؟ روش انتشار خاطرات شما به چه شکل میباشد؟
بنابراین احساس کردیم حواشی و ابهاماتی درباره بعضی از موضوعاتی که در خاطرات شما به آنها اشاره شده، وجود دارد. مطمئناً مسائلی وجود دارد که یا ناگفته مانده و یا نیاز به توضیحات بیشتری دارد. در این چارچوب درخواست کردیم سلسله گفتگوهایی با حضرتعالی داشته باشیم که موضوع اصلی آن خاطرات دهه اول و بهویژه مسائل مربوط به دفاع مقدس میباشد.
? آنچه که در نگاه اول نظر هر کسی را جلب میکند، این است که این خاطرات چگونه تنظیم شده است؟ چه میزان سانسور داشته است؟ آیا مطالبی وجود دارد که اساساً منتشر نشده باشد؟ روش انتشار خاطرات شما به چه شکل میباشد؟ با دفتر مقام معظم رهبری و مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره) چگونه هماهنگی میشود؟ اصلیترین دغدغه ما این است که این روزها متأسفانه به خاطر مواضع سیاسی افراد و اختلافات دیدگاهی که وجود دارد، بسیاری از افراد دارند تاریخ دیروز را به شکل دلبخواه مینویسند. البته برعکس این عقیده نیز وجود دارد که بعضیها دارند زندگی سیاسی خویش را رفو میکنند. یعنی ممکن است بسیاری از مسائلی که این روزها مطرح میشود، در تاریخ اتفاق نیفتاده باشد، ولی افرادی دارند اینگونه وانمود میکنند.
به هر حال نوشتن خاطرات از سوی شما یک جنبه مثبت بسیار خوبی دارد که پیشتازید. یعنی جلوتر از دیگران روایتهای دسته اول انقلاب را به مردم ارائه میدهید. در عین حال از نظر بعضیها کمی نکات منفی دارد که میگویند دست خودتان را بستید. به طوری که بعدها نمیتوانید تغییر بدهید و یا آنگونه که دلتان میخواهد، بعدها بنویسید. البته بر عکس این تحلیل نیز وجود دارد که بعضیها میگویند اینگونه تاریخنویسی شما ابهاماتی دارد. یعنی به گونهای نوشتید که بعدها بتوانید دلبخواه، تفسیر و یا تحلیل کنید. البته شاید استدلال شما چیز دیگری باشد. اجازه میخواهم بحث را از اینجا شروع کنم که شما این یادداشتها، بهخصوص آن روزنویسیها را چگونه شروع کردهاید؟ چگونه مینوشتید؟ چقدر برایش وقت میگذاشتید؟ در مقدمه و پانویس خاطرات سال ???? خود اشاره فرمودید که دو دفتر فراهم کرده بودید. برخی بر این باورند که به خاطر بیاعتمادی به اعضای خانواده مجبور شدید دو دفتر برای نوشتن خاطرات فراهم کنید. این خاطرات چگونه نوشته شد؟چه قدر دقت داشتید تا مطالبی که مینویسید بعدها دقیقاً مورد استفاده قرارگیرد؟
? بسماللهالرحمنالرحیم، قبل از انقلاب که به خاطر مسائل امنیتی نه تنها خاطرات بلکه مذاکراتی را که با مبارزین در خصوص مسائل مبارزه داشتیم، نمینوشتیم. بعد از انقلاب نیز تا مدتها همان وضع را داشتیم. مثلاً زمانی که شورای انقلاب کارش را شروع کرده بود، دیگر رژیم سابق نبود، اما اوضاع بهگونهای بود که دوستان عضو شورا ترجیح داده بودند که مذاکرات را ضبط نکنیم. شاید اشتباه بود و باید ضبط میکردیم تا حفظ میشد. ولی عجیب است که تمام کارهای دوره شورای انقلاب ضبط نشده است. از مذاکرات شورای انقلاب فقط یادداشتهای خیلی مبهم دکتر شیبانی موجود است که بعدها در مجلس تدوین و تایپ شد که الان متن تایپ شده آن موجود است. ولی خیلی ناقص است، مثلاً یک یا دوصفحه درباره یک جلسه مذاکره اعضای شورای انقلاب مینوشت که دو تا سه ساعت بحثهای بسیار فشرده درباره موضوعات بسیار مهم بود. شاید در سالهای اول انقلاب همه اینگونه فکر نمیکردند، ولی ما به خاطر نگرانیهای به جا مانده از دوران مبارزه به این نتیجه رسیده بودیم که ضبط نکنیم. البته تصمیمات و مصوبات شورا به دقت تهیه، ابلاغ و منتشر میشد.
من از سال ???? به این فکر افتادم که کارنامه خودم و مطالب مهم را بنویسم. انقلاب هم تثبیت شده بود و بعضی از ملاحظاتی که داشتیم، دیگر نبود. کارهای ما هم واقعاً زیاد بود. صبح از لحظهای که از خواب بیدار میشدیم، تا شب که میخوابیدم، یکسره کار میکردیم. کارهای متنوعی در دست ما بود. فرصت این که یادداشتهای مفصلی داشته باشیم، نبود. آن موقع به این فکر افتادم که الان به صورت مختصر بنویسم تا جای پای هر موضوعی که روشن باشد.
بر اساس مشاهدات عینی خودم و اطلاعات واقعی که بود، یک مسیر تاریخی را مشخص میکردم و مینوشتم. برای اینکه نظمی هم داشته باشد، ترجیح دادم که در یک تقویم بنویسم.یک صفحه تقویم چقدر ظرفیت دارد؟ معمولاً آخر شب مینوشتم. گاهی دو روز نمینوشتم و مطالب آن دو روز را یک شب در دو صفحه از همان تقویم مینوشتم.
در اکثر روزها معمولاً آخر شب که همه کارها تمام میشد، خاطرات آن روز را در یک صفحه تقویم مینوشتم. بعضی روزها صفحه پر میشد و مطالب اضافه را در صفحات دیگر تقویم و یا صفحات یادداشت مینوشتم. خاصیتی که داشت این بود که در هر صورت مینوشتم. اگر میخواستم مفصل بنویسم، هر موضوع آن یک تا دو صفحه را میگرفت. اگر واقعاً به صورت تفصیلی مطالب را مینوشتم، میبایست هر موضوع را در چند صفحه بنویسم. ولی من سعی میکردم خاطرات یک روز را در یک صفحه بنویسم که هنوز هم همانگونه ادامه میدهم.
مثلاً درباره مصاحبه امروز شما، امشب در یک یا دو سطر مینویسم که آقایان آمدند سؤالاتی را راجع به خاطرات مطرح کردند و من هم جوابهایی دادم. شرح کامل این مصاحبه را به زمانی موکول میکنم که این خاطرات به همراه اسناد آن منتشر میشود. چون شرح کامل این مصاحبه با همه سؤالها و جوابها ضبط میشود و در اسناد میماند.
بعد از شما نیز اگر ملاقاتی داشته باشم، همین مقدار مینویسم. گاهی روزی چند ملاقات دارم که دربارة هر کدام کمی مینویسم. گاهی سخنرانی میکنم، مثل سخنرانی مفصلی که دیروزدر دیدار با پژوهشگران دانشگاه آزاد اسلامی داشتم. چند کلمه سخنرانی را در خاطرات مینویسم و بقیه آن در متن کامل سخنرانی هست. هر کس بخواهد، میتواند به فایل صوتی یا نوشتاری آن مراجعه کند. معمولاً وقتی قرار شد خاطرات امسال چاپ شود، سخنرانیها نیز چاپ میشود.
ناکنون هر سال همراه با خاطرات چند کتاب دیگر با عناوین سخنرانیها، پیامها، مصاحبهها، نامهها، احکام و... چاپ شده و خاطرات سالهای ??، ?? و ?? هم با استفاده از همان اسناد تهیه شده که تدوین و منتشر کردهایم. روزانه و نسبتاً تحلیلی است. جلسات گروهی یا فردی هم که ضبط میشود. در خاطرات به فهرست مطالب آن اشاره میشود و در زمان نشر خاطرات به پیوست یا مستقل منتشر میگردد.
مختصرنویسی را انتخاب کردم تا بتوانم کار را در هر شرایطی ادامه بدهم. به جبهه نیز که میرفتم، همان شب آن مقداری را که میتوانستم، یادداشت میکردم. گاهی مطلب یا موضوعی از قلم افتاده و گاهی اتفاق میافتاد که دو سه روز نمینوشتم، ولی عناوین را در کاغذهای همراهم یادداشت میکردم تا فراموش نشود و روزهای بعد آنها را در تقویم خویش بیاورم. سبک من در نوشتن خاطر اینگونه بود. در سفرهای خارجی و داخلی هم همین وضع وجود داشت و دارد.
? آیا قبل از آن از این، خاطراتی را هم دیده و یا خوانده بودید؟
? بله
? مثلاً خاطرات چه کسانی؟
? کمی خاطرات ناصرالدین شاه و شخصیتها سیاسی دوران مشروطه و معاصر را خوانده بودم. با نوع خاطرهنویسی آشنا بودم. به هر حال کار را شروع کردم و ادامه دادم.
? آن دو دفتر را که گفتید، برای چه انتخاب کرده بودید؟ آیا هر سال این کار میکردید؟
? هر سال نبود. بهطورکلی دیدم مسائلی است که کاملاً سرّی تلقی میشود. من که دفتر خاطراتم را در جاهای کاملاً سرّی نمیگذاشتم. در منزلم بود و یا وقتی به مسافرت میرفتم، همراهم میبردم. بعضی از مطالب کاملاً سرّی بود. آنها را در دفتر جداگانه مینوشتم. فکر میکنم یکی از مسائل مهم ما که در آن تاریخ، شروع شده بود، کسالت امام بود. روزانه هم مسائلی پیش میآمد، اما کسالت امام خیلی برای ما مهم بود. چون از آن ناحیه احساس خطر میشد.
بعضی از مسائلی هم که مربوط به جنگ بود که خیلی سرّی بود. آبروی اشخاص را مراعات میکردم که هنوز هم مراعات میکنم. گاهی افرادی میآمدند و درباره اشخاص و افراد دیگر گزارشهایی میدادند و شکایاتی میکردند. ثابت نشده بود. فقط کسی به من گفته بود. یادداشت میکردم و نمیخواستم قبل از اینکه آن فرد را ببینم و یا دادگاهی درباره آن حکم دهد، جایی نوشته و در جامعه گفته شود. مطمئناً اسباب اشکالات واقعی میشد.
دو سال این کار به صورت دو دفتر بود. الان دو دفتر مکرر دارم. دفتر به کلی سرّی خیلی کوچک است. یک تقویم بغلی است که مطالب مهم را در آن یادداشت میکردم. بقیه سالها در اوراق جداگانه بود. الان که مینویسم، به آنها مراجعه میکنم که اگر مطلب قابل انتشاری در آن باشد، به تقویم اصلی اضافه میکنم. آن کار از لحاظ امنیتی، حیثیتی و بعضی چیزها کار درستی بود. اگر چنان کاری نمیکردم، ممکن بود اشکالاتی پیش میآورد.
? این که مجبور بودید یا به آن صفحه سررسید مقید بودید و فقط میخواستید ردّپایی از حوادث را که خودتان با آن درگیر بودید، در جایی ثبت کنید تا اگر روزی لازم شد، به آن مراجعه شود، منطقاً پذیرفتنی است. اما ابهامی را ایجاد کرد. یعنی به هر حال مبهم نویسی است. شما ملاحظاتی داشتید. ملاحظاتی که آن را لحاظ کردید و نه ملاحظات مقطع انتشار. سؤال من این است که آیا ملاحظات مقطع انتشار آن موقع هم در ذهن شما بود؟
? بله، بود.
? واقعاً بود؟
? بله
? یعنی این درست است که بعضی از موضوعات آن در موقع عمداً مبهم نوشته شده که بعدها بهدلخواه تفسیر شود؟
? البته دوسه نوع است که حتماً عمدی بود. بعضی از مسائل مربوط به جنگ بود. آنموقع حتماً گفتنی نبود و شاید هنوز هم گفتنی نباشد.
بعضی از مسائل که خیلی روشن است. مثلاً خاطرات من از مجلس خیلی مختصر است. مشروح مذاکرات مجلس ثبت است و تمام آن منتشر میشود و در تاریخ میماند. شما که میخواهید تاریخ بنویسید، وقتی خاطرات مرا میبینید، به اسناد اصلی همان نوشتههای کوتاه من مراجعه میکنید. یا ملاقاتهایی که با افراد داشتم، مخصوصاً ملاقاتهای حساس خارجی و یا ملاقاتهای سیاسی داخلی که همه آنها ضبط میشد و نوارها موجود است. یا مسائلی که در نمازجمعه مطرح میکردم. چه لزومی دارد که کاملاً بنویسم؟ رادیو و تلویزیون پخش میکردند و روزنامهها مینوشتند. کاملاً علنی بود. میبایست چند کلمه مینوشتم که نوشتهام.
? درباره جلسات سران چطور؟
? در جلسه سران حرفهای زیادی مطرح میشد. میبینید که کوتاه عبور میکنم.
? ضبط میشد؟
? ممکن است ضبط نشده باشد. معمولاً ظبط نمیکردیم. هر کسی بحثهای مربوط به خودش را قاعدتاً مینوشت. از کارهای رهبری که آگاهی داشتم، کموبیش مینوشتند.
? یعنی رهبری هم خاطرات روزانه مینویسند؟
? چیزهایی مینویسند. همان موقع میدانستم که مینویسند. همین الان که گاهی با هم مذاکره میکنیم، ایشان به دفترشان مراجعه میکنند و میگویند این مسئله اینگونه بود و یا من میگویم اینگونه بود. ایشان آن مقدار که مینوشتند، مفصلتر از من مینوشتند. همه را نمینوشتند، اما چیزهایی که برایشان مهم بود، مینوشتند. لابد آقای موسوی، حاج احمدآقا و آیتالله موسوی اردبیلی هم مینوشتند. دقیقاً نمیدانم.
? اگر اجازه بدهید از یکی از موضوعات نسبتاً جدّی که الان طرح ابهام در باره آن جدّی شده، شروع کنم. یکی از اشکالاتی که به مواضع حضرت عالی، از جمله درباره خاطرات میگیرند و آن را در جامعه مطرح میکنند، مسئلة انتخاب آقای منتظری به عنوان قائم مقام رهبری است. جنابعالی در مقدمه یکی از جلدهای خاطرات اشاره فرمودید که حضرت امام این انتخاب را نهی کرده بودند، ولی مجدداً پیغام دادند که حرف مرا نشنیده بگیرید و هر طور که صلاح میدانید، عمل کنید. گزارشهایی که بعدها به تدریج جمعآوریشده، مثل خاطرات آقای محمدی گیلانی، حکایت از این دارد که امام خیلی جدّی میخواستند این اتفاق، یعنی انتخاب آقای منتظری به عنوان قائممقام رهبری رخ ندهد.
آنچه که در مجلس خبرگان گذشت و شما توضیحاتی درباره آن دادید، بر اساس فیلم آن جلسات، - به نقل از کسانی که فیلم را دیدند - آن نهی امام را تقریبا رفع رجوع کردید و توضیح روشنی نداید. واقعاً این ماجرا چه بود؟ دغدغه های شما و بزرگانی مثل مقام معظم رهبری برای آینده انقلاب قابل فهم بود. نگاهی که حضرت امام به ماجرا داشت، علت نهی و ماجرای پیام بعدی چه بود؟ آیا شما در پیام بعدی خبر واحد تلقی میشوید یا دیگرانی هم از آن مطلع هستند ؟
? ما از همان روزهای اولی که امام آمدند، نگران حال ایشان بودیم. امام هنگام ورود به کشور ?? ساله بودند. قبلاً تب مالت داشتند و کموبیش مریض بودند. در قم و نجف که بودند، سابقه مریضی داشتند. بعد از برگشت به کشور خیلی طول نکشید که کسالت قلبیشان پیش آمد و عمل کردند. نگرانی ما جدّی بود که خدای نکرده اگر در این شرایطی که هنوز انقلاب تثبیت نشده، حادثهای برای امام پیش بیاید، انقلاب چه سرنوشتی پیدا میکند؟ حتماً میبایست جانشینی برایشان انتخاب میشد. پس از آنکه اصل ولایت با اختیارات وسیع تصویب شد، جانشین گذاشتن برای آن مقام که مشروعیت نظام به آن وابسته شده بود، خیلی مهم به نظر میرسید. این بحث بین ما بود و با خود امام هم مطرح میکردیم که باید فکر کنیم تا هیچ وقت در رهبری خلایی پیش نیاید. خود امام هم توجه داشتند. به همین دلیل احتیاطات خود را به آقای منتظری ارجاع میدادند. آن موقع هنوز بحث آقای منتظری برای قائممقامی نبود. در قانون اساسی شرط مرجعیت بود و راه مرجعیت هم همین بود که ایشان احتیاطاتشان را به آقای منتظری ارجاع میدادند که مرجع شده بود. مردم هم در جاهایی مراجعه میکردند و فتاوای ایشان را میگرفتند.
کمکم ما به فکر افتادیم که ایشان باید بیشتر آماده شوند. تصمیم گرفته شد که بحث مرجعیت ایشان مطرح شود. کمکم به مقطعی که شما سؤال کردید، رسیدیم. برای همه ما، یعنی سران و امام روشن بود که بناست اگر حادثهای پیش بیاید، آقای منتظری را جایگزین کنیم. اما رسمی نبود. به زمانی رسیدیم که میخواستیم در خبرگان مطرح کنیم. خوشبختانه سند خوبی در اجلاس بعد از رحلت امام که میخواستیم آیتالله خامنهای را به عنوان رهبر انتخاب کنیم، ثبت شد. همین بحث که مطرح شد؛ آقای محمدی گیلانی در جلسه بود، آمد و به خبرگان گزارش داد و اصل ماجرا را گفت. مفصلش را به خاطر ندارم ؛ولی خلاصهاش را میگویم.
ظاهراً ماجرا از این قرار بود؛ چند روز قبل از آن که قرار بود در خبرگان مطرح شود، آقای محمدی پیش من آمد و گفت: امام خواستند شما را ببینند. در جلسه خبرگان گفت: به امام گفتم که الان مصلحت نیست آقای منتظری مطرح شود و ادلّهام را به امام گفتم. امام گفتند:بروید بگویید. نظر مرا هم بگویید که قبول دارم. به امام گفتم: من جرأت نمیکنم بگویم، چون دوستان آقای منتظری بعدها مرا راحت نمیگذارند. ولی کسی غیر از آقای هاشمی نمیتواند جلوی این کار را بگیرد. چون آقای مشکینی در اداره جلسه دخالت نمیکنند و آقای هاشمی اداره میکنند. اگر شما به ایشان بگویید، فکر میکنم کافی باشد.
فکر میکنم چند روز قبل از اجلاس خبرگان بود که آقای محمدی گیلانی به دفترم در مجلس شورای اسلامی آمد و گفت که امام به من پیغام دادند که حتماً شما ایشان را ببینید.
دعوتنامه علمای بلاد را برای اجلاس خبرگان با صراحت دستور جلسات فرستاده بودیم، بعد که خدمت امام رسیدم و گفتم: موضوع پیغام آقای محمدی گیلانی و پس از آن تلفن آقای صانعی چیست؟ ایشان فرمودند: آقای محمدی گیلانی چیزهایی گفت، ولی دیدم صلاح نیست که مطرح شود. چون در دستور کار شما هم آمده و خبرگان هم میدانند. فکر کردم که نظر من آثار بدی برای آقای منتظری و نظام خواهد داشت و دست همه را میبندد. به آقای صانعی گفتم که به شما اطلاع دهد.
? این جلسه حضرتعالی با امام بعد از تصمیم خبرگان بود؟
? نه، قبل از جلسه خبرگان و بعد از آنکه آقای محمدی گیلانی پیغام آورده بود.
? این سؤال را از این بابت مطرح میکنم:آیا این که در ملاقات شما با حضرت امام، نظر امام را تغییر داده باشید، اتفاق نیفتاد؟
? نه؛ اصلاً اینگونه نبود. اگر امام به من میگفتند، آن کار را نمیکردم. آقای محمدی خیلی احتیاط میکرد که دوستان آقای منتظری ایشان را اذیت نکنند.
? این توضیح حضرتعالی ذهن بنده را به اینجا میبرد که وقتی مجلس خبرگان تصمیم گرفت، جنابعالی و برخی بزرگان مجلس در جریان نظر امام نبودید.
? خود آقای محمدی گیلانی در اجلاس خبرگان توضیح دادند. بعد از پیغام ایشان که امام گفتند آقای هاشمی را ببینم. بعد از آنکه من خدمت امام رفتم، پرسیدم برای چه میخواستید خدمت برسم؟ گفتند: آقای محمدی مسائلی را مطرح کرده بود که دیدم خوب است شما بیایید تا به شما بگویم و بعد با خودم گفتم آنچه مطرح شد، تمام شود تا ببینیم چه میشود. واقعاً صحبتهای آقای محمدی گیلانی در اجلاس خبرگان سال ?? خیلی مهم است.
? بله، از اسناد بسیار مهم است. البته بعضی از مراکز این فیلمها را در اختیار بعضی از افراد قرار دادند و آنها دیدند در جهتگیری مؤسسات و مراکز تاریخی آنها به شکل دلبخواه اثر گذاشته است. از این بابت عرض میکنم که اگر مجموعه مخالفت نکند و ضرورتی داشته باشد، گزارش آن اجلاس منتشر شود، خیلی به صلاح انقلاب است.
? اجلاس خبرگان پس از رحلت امام را که منجر به انتخاب آیتالله خامنهای شد، من اداره میکردم، آن بحث؛ آن هم توسط پسرعموی من، حاج شیخ محمد هاشمیان، مطرح شد و آقای محمدی گیلانی که در جلسه حضور داشتند، صحبت کردند. صحبتهایشان ضبط شده و متن نوشتاری آن هم موجود است. ایشان (آیت الله محمدی گیلانی) گفت:
«و اما اینکه آقای حاج شیخ محمد هاشمیان راجع به آن اشاره کردند، مسئله این بوده که آقایان میخواستند نام آقای منتظری را ببرند برای مرجعیت و قائم مقامی، یعنی، خبرگان و ما مضطرب بودیم که ایشان، میوهای است هنوز پخته نشده، این را بچیینند، پلاسیده میشود. الان، شما میدانید این مسئله، خیلی مشکل بوده برای حضرت امام صحبت کردن، یا یک جایی ممکن است یک رِندی، این را بشنود و خبر بدهد که فلانی با مرجعیت آقای منتظری، مخالف و آن اصحاب که آن مرد بزرگوار را ملکوک کردند، همان اصحاب، به جان من بیفتند.
صبح روز شنبه هم بود، صبح زنگ زدم برای آقای توسلی که من میخواهم خدمت امام برسم، شما دارید میروید؟ گفتند: بیا. ما رفتیم و آقای رسولی و آقای توسلی داشتند میرفتند، من روی کاغذی همین مقدار که دست من است، نوشتم «که یک مطلب ضروری است، تکلیف ایجاب میکند که من باید خدمتتان برسم، خودتان میدانید. اجازه میفرمایید، بسیار خوب و اگر نه، من افراغ وظیفه کردهام.» آقای توسلی، اندرون رفت و برگشت، نگاه کرد و گفت: مگر نمیدانید که ملاقات ندارند؟ ملاقات هم نداشتند، گفتم «ایشان میداند که نوشته، مطلب ضروری است.» گفتند: «بگو بیاید.» ما هم رفتیم. آقای حاج شیخ حسن صانعی هم طبق دأب و سنتش میآمد در آن حیاط کوچولو میماند، اگر وقت زیاد میشد، اشاره میکرد، یعنی بلند شو. ولی آن روز، امام، شاید حدود ?? دقیقه صحبت کردند.
من به ایشان عرض کردم «آقا! آقایان خبرگان مصمم اند که نام آیتالله منتظری را برای مسئله رهبری ببرند.» من، آن عبارت امیرالمؤمنین(ع) با تعبیر مجتنی الثمره را نگاه کرده بودم، حاضرالذهن بودم، برایشان خواندم، که حالا فراموش کردم که خلاصه «مجتنی الثمره لغیر وقت ایناعها» [نهج البلاغه، خطبه ?] و این، پلاسیده میشود، حیف است و البته ما غیر آقای منتظری که وارد انقلاب باشد، خوب نداریم مثل ایشان.
ایشان شروع کردند به درد دل و گله از آقای منتظری که «همینطوری که شما میگویید، [نظر] من هم، همین است. مسئله مرجعیت و اینها، یک دسته از جا بلند بشوند. "ما، آقا را مرجع کردیم" این که نمیشود آن مرجعیت، مردم به طبع خودشان، رفته رفته یکی، خود به خود تعیّن پیدا میکرد و من هم میل ندارم، راضی نیستم، راضی نیستم که آقای منتظری، ایشان بیاید، به نام ایشان این کار را انجام بدهند و من هم راضی نیستم.» و بعداً صحبت طولانی کردند از بعضی نقاط ضعف بیتشان. با احترامی که به ایشان میکرد، حتی این را هم اضافه کرد، فرمودند: «شما میدانید احمد، - این را من، اولین بار از ایشان شنیدم- شما میدانید احمد، عزیزترین فرد خاندان من است. فلان یکی از کارکنان بیت آقا را نام برد- او، در قید حیات است- فلان کارهایی که او کرده، اگر احمد میکرد، گردن احمد را میزدم. شما آنجا بیشتر تردّد کنید آقای فاضل، آقای جوادی آملی، آقایان را وادار کنید که آنجا بیشتر تردّد کنند.»
و ایشان، چیز، آن چیزی را که حاج احمد آقا، در «رنجنامه» مرقوم فرمودهاند و اسناد به ما داده بودند، مطلب همین بوده که خود ما، پیشنهاد [داده بودیم]. بعداً هم ایشان فرمودند که «خوب، من چکار کنم؟» گفتم «رئیس مجلس خبرگان، آقای مشکینی است، ولی واقعاً رئیس، آقای هاشمی است، ایشان میتواند کنسلاش کند، تأخیر بیندازد.» آقای خمینی، همه شما آشنا بودید. ایشان، انسان مؤدبی بود، میل نداشت ولو آنجا که واجب میشد، تکلیف بکند، فرمودند «احمد که نیست، شما میروید دنبال آقای هاشمی به ایشان بگویید؟» گفتم: «البته میروم دنبال آقای هاشمی». گفتم «آقا! این مطلبی که گفته شد، خدمت شما باشد.» گفت «میدانم.» گفتم «حتی به آقای هاشمی هم نگویید. ممکن است از آقای هاشمی درز کند، بیرون برود، اسباب زحمت برای ما بشود.» گفت: «نه، شما بروید به آقای هاشمی بگویید.» من، آمدم. حدود ساعت یازده بود. آقای هاشمی از مجلس تشریف برده بودند و آقای کروبی، آقای یزدی نائب رئیسشان بود. من رفتم دفتر، خدمت ایشان گفتم «من، صبح خدمت آقا رسیده بودم، کاری داشتم، ایشان، من را فرستادند خدمت شما که کار لازمی دارند، زودتر بروید.» بعداً نمیدانم آقای هاشمی [چه کرد؟] آن تتمه را، باید از ایشان بشنوید که چطور شد.
? یک نکته مهمی است که جایگاه آقای منتظری در مجموعه نیروهای منتسب به امام خیلی فراتر از دیگران بود. به خاطرم هست که در نامه مشهور شهید بهشتی به حضرت امام به بحث "درود بر منتظری؛ امید امت و امام" اشاره و آن موقع مطرح شد که یکی از مرزهای ما با بنیصدریها و بقیه این نوع جهتگیری در مورد آیتالله منتظری است. این سؤال را مطرح میکنم تا قرابت مواضع حضرتعالی با رهبری را در این موضوع، قضیه آقای منتظری و انتخاب ایشان و نسبت شما دو بزرگوار با آقای منتظری کمی باز شود. چقدر مواضع حضرتعالی با مواضع رهبری در موضوع انتخاب قائم مقام رهبری همسان و مشابه بود و چقدر اختلاف داشتید؟
? کاملاً مشابه بود. در جلسه سران هم مطرح کردیم. همه ما قبول داشتیم و مخالفت مهمی نداشت. چون کس دیگری نبود که هم انقلابی باشد و هم شرط مرجعیت را داشته باشد. مثلاً آیتالله گلپایگانی، آیتالله اراکی و آیتالله نجفی مراجع خوبی بودند، ولی فکرنمیکردیم بتوانند انقلاب را اداره کنند. به همین خاطر آیتالله گلپایگانی در اجلاس خبرگان سال ??، با اینکه امام هم نبودند، وقتی در مقابل آیتالله خامنهای قرار گرفتند؛ ?? یا ?? رأی آورد که رأی اعضای جامعه مدرسین بود.
همه ما آیتالله گلپایگانی را به عنوان مرجع تقلید، مدرس سطح بالا، آدم متدین و خیلی خوب قبول داشتیم و بیشتر ما در جلسات درس ایشان شرکت میکردیم، ولی ذات و شخصیتش، شخصیت رهبری سیاسی نبود. در سیاست نبود. آیتالله نجفی و همچنین آیتالله اراکی چنین وصفی داشتند. آن موقع شرایط منحصر در آیتالله منتظری بود و همه میدانستیم که منحصر است.
? در خاطرات سال ?? احساس شد آیتالله خامنهای اصرار بیشتری روی این موضوع داشتند. حتی وقتی اعضای خبرگان آن نامه را دربارة قائممقامی نوشته بودند، از فحوای کلام خاطرات حضرتعالی اینگونه استنباط میشود که بیشتر از همه آیتالله خامنهای بحث قائم مقامی آیتالله منتظری را مطرح میکردند.
در خاطرات شما آمده است: «در جلسه مجلس خبرگان متن عبارت برای رهبری آیتالله منتظری مطرح بود. بالاخره پس از بحث زیاد، پیشنهاد آیتالله آقای خامنهای با اصلاحات جزئی به تصویب رسید. ایشان «به عنوان منتخب مردم برای جانشینی امام و مورد تأیید مجلس خبرگان» معرفی شدند. قرار شد متن مصوبه به امضای همه اعضای مجلس برسد.
? آنچه که شما براساس خاطرات من درباره نقش آیتالله خامنهای میگویید، مربوط به جلسه روز بعد از انتخاب آیتالله منتظری است. فکر میکنم خبرگان روز ?? آبان، ایشان را به عنوان قائم مقام انتخاب کرد و در جلسه فردای آن روز بیشتر بحث ها بر سر عنوان بود که مثلاً جانشین بگوییم یا قائم مقام یا رهبر پس از امام. در آن جلسه آیتالله خامنهای پیشنهاد متن فوق را دادند که همان رأی آورد.
اما قبل از اجلاس خبرگان، من با آیتالله خامنهای و حاج احمد آقا صحبت کرده بودم و واقعاً هیچ کدام ما نشانهای از مخالفت امام ندیده بودیم. گفتم که امام در توضیح پیغامی که به آقای محمدی گیلانی داده بودند، به من گفتند: میترسم در کارهای ایشان کارشکنی کنند.
حاج احمدآقا که از همه ما به امام نزدیک تر بودند، در آن مقطع هیچ حرفی به من نگفتند. شب قبل از اجلاس خبرگان هم با ایشان در این باره صحبت کرده بودم. مطمئناً اگر امام(ره) به حاج احمد آقا میگفتند، ایشان مطرح میکرد. چون اولاً در بیان نظرات امام(ره) با هیچ کس رودربایستی نداشتند و ثانیاً ما آنقدر به هم نزدیک بودیم که مسئلهای به این مهمی را بگویند.
در خصوص دیگر بزرگان هم واقعاً در آن شرایط جای شبههای نبود که حرفهای سیاسی مطرح شود. هرچه در خاطرات خود نوشتم، خلاصه اتفاقات و واقعیتهای آن روزهاست. الحمدلله آقای محمدی گیلانی مشروح گفتگوی خودش با امام و پس از آن با من را گفت.
البته روز رأی گیری، اول نامهای از آیتالله منتظری به اجلاس خبرگان رسیده و خوانده شده بود که با انتخاب خودشان مخالفت کرده بودند. شاید امام در جریان این نامه آیتالله منتظری بودند. به هر حال آن روز ایشان با رأی بسیار بالا انتخاب شدند.
تکنیکهای تنفس درمانی
برای ریلکس شدن، انرژی گرفتن و ترمیم بدنتان، باید یاد بگیرید چطور درست نفس بکشید.
تاریخچه هزاران سال است که سالکین و عارفین به قدرت ذاتی و معنوی تنفس پی بردهاند. اگر فقط برای چند لحظه دست از نفس کشیدن برداریم، میمیریم. پس نیروی حیات در هوایی که تنفس میکنیم نهفته است. سالهاست که مرتاضان هندی از قدرت تنفس برای انتقال هوشیاری استفاده میکنند که درواقع بااستفاده از این تکنیکهای تنفس، یک واکنش شیمیایی اتفاق میافتد. تغییر وضعیتهای هوشیاری و شفای عمیق فقط با استفاده از تنفس مقدور بوده است. امروزه این امکان را داریم که مدرسینی برای تعلیم نحوه استفاده صحیح از تنفس برای اهداف مختلف وجود دارد. تونی رابینز که یک فرد موفق جهانی است که از هیچ به همهچیز دست یافته است، تحقیقاتی درمورد چیزهای که انرژی بسیار زیادی به ما میدهد تا بتوانیم هرآنچه که لازم است برای رسیدن به موفقیت انجام دهیم را به دست آوریم. با بررسی و آزمایش همهچیز از قهوه گرفته تا محرکهای مصنوعی ورزشی، او به این نتیجه رسیده است که 15 دقیقه تمرین تنفس عمیق همه انرژی لازم برای روزمان را در اختیارمان قرار میدهد. واقعاً شگفتانگیز است. و جالبترین نکته آن این است که کاملاً هم رایگان است. فواید تنفس صحیح تاثیرات شگرفی بر سلامت ما دارد. بیش از 70 درصد موادفرعی زائد بدن از طریق تنفس و پوست دفع میشوند. وقتی اکسیژن خونمان زیاد میشود، رشد ویروسها و باکتریها در بدن سخت میشود. تنفس خوب رشد عضلانی را تقویت کرده و انرژی بیشتری به ما میدهد. خیلیاوقات مکانیزم تنفس برای خیلی از ما درنتیجه ترومای تنفسی که در زمان بهدنیا آمدن متحمل شدهایم نیازمند ترمیم است. بندناف خیلی از ما ممکن است زود کنده شده باشد. اولین تنفس ما پر از مایع، دردناک و وحشتآور بوده است و زمانی اتفاق میافتد که به پشت ما میکوبند. الان هم هروقت اتفاقات سختی برایمان میافتد نفسمان بند میآید. این مسئله ترتیب و ساختار کل مکانیزم را برهم میزند. اتفاقات مثل این زیاد رخ میدهد و خیلی زود میبینیم که فقط از 20 درصد ظرفیت تنفسمان و درنتیجه 20 درصد ظرفیت انرژی خود استفاده میکنیم. تنفسدرمانی میتواند همه این مشکلات را حل کند. تنفسدرمانی در تنفسدرمانی از ترکیبی از تکنیکهای مختلف که توسط ژن دیلمان (Gene Dillman) در 20 سال گذشته درنتیجه سالها تجربه او در نوزایی گشتالت درمانی، یکپارچهسازی تنفسی سوماتو و یوگا به دست آمده، استفاده میکند. این تکنیکها به ما این امکان را میدهد هم آسیبهای جسمی و هم احساسی خود را با مکانیزم نفس کشیدن از بین ببریم. زمانی که در این تکنیکها مهارت پیدا کنیم، دری از لذت، عشق و انرژی به روی ما باز میشود. در زیر به برخی از این تکنیکها اشاره میکنیم. این تکنیکها فقط به 15 دقیقه در روز زمان نیاز دارد. سه مورد از این تکینکها در زیر آموزش داده میشوند. تنفس سه مرحلهای – سادهترین و عمیقترین نوع تنفس که در هر زمان و هر مکان قابل انجام است. (این تنفسی است که تونی رابینز توصیه میکند). 1. در محلی راحت بنشینید یا بایستید، نفسی عمیق از طریق بینی به سمت شکمتان داخل کنید، طوریکه شکمتان مثل بادکنک باد شود. 2. حالا عمل دم را برای باد کردن قفسهسینهتان و پر کردن آن از هوا ادامه دهید. 3. سپس عمل دم را برای باد کردن سینه و بالاسینه ادامه دهید. حالات این فرایند را به عقب برگردید. یعنی اول هوا را از سینه، سپس از قفسهسینه و در آخر از شکم بیرون دهید. در آخر عضلات شکم را به داخل کشیده تا همه هوا به طور کل از بدن خارج شود. حالا فرایند را دوباره با عمل دم تکرار کنید. تصور کنید که بالاتنهتان یک لیوان است و این لیوان از پایین به بالا پر میشود و بعد از بالا به پایین خالی میشود. این تنفس را 15 دقیقه تکرار کنید. تنفس بادکشی – برای بالا بردن سطح انرژی بدن یا از بین بردن استرس عالی است. 1. بهتر است این نوع تنفس در حالت نشسته (البته نه در حال رانندگی) انجام شود. پشتتان کاملاً صاف باشد. 2. تصور کنید که مقداری خاک را با فشار آوردن روی شکم و بیرون آوردن هوا از بینی بدمید. 3. ریلکس شوید و یک نفس طبیعی برای پر کردن دوباره ریه خودبهخود انجام میشود. 4. دوباره هوا را به تندی از بینی خارج کنید. این چرخه را آنقدر ادامه دهید که شکمتان درست مثل یک بادکش عمل کند و هوا را بیرون دهد. 5. این چرخه را 22 مرتبه تکرار کنید، بعد مکث کرده و یک نفس عمیق بکشید و استراحت کنید. سه دور این 22 تکرار را انجام دهید. تنفس آگاهانه – اگر به درستی انجام شود، قابلیت شفابخشی و تغییردهندگی جدی دارد. این تکنیک را میتوان با اطمینان کامل در زمانهای کوتاه برای ریلکس شدن و خالی کردن استرس انجام داد. 1. این نوع تنفس فقط در حالت خوابیده انجام میشود و 15 دقیقه طول میکشد. 2. با یک دم کامل به سمت سینه از طریق دهان شروع کنید. 3. بدون مکث بلافاصله اجازه بدهید که بازدم هوا را از دهان بیرون دهد. یک بازدم خیلی ساده و آرام. 4. سپس بدون مکث دوباره عمل دم را شروع کنید و هوا را به سمت سینه بکشانید. 5. دوباره بهمحض تمام شدن دم، یک بازدم آرام و ریلکس انجام دهید. دقت کنید که درطول این عمل، هیچ مکثی نباید صورت گیرد.